جین،متعجب، دست به کمر زد ، توو چهارچوب در اتاق ایستاد و جونگکوک رو زیرنظر گرفت که با حرص و عصبانیت یکی از عروسکهاش رو میزد و همزمان سر بانی_عروسک موردعلاقه ش_ داد می کشید:
_گرگه(گریه) نکن!!صددعفه گفدم یه "کیم" هیشوخ زیله باله زور نمیله!اونوخ تو هم کتک میخولی هم گرگه میکنیییی؟؟؟واقعااا برات متاسمم(متاسفم) بی عرضههه!اصلا میدونی شیه!؟تو رو توو کمد زندونی میکنم تا مرد بشی و دیده(دیگه)ضعیف نباشی!
بعد درحالیکه در کمدش رو به سختی باز میکرد؛
ادامه داد:_مث باباها!منم مث اونا میشم ولی تو!تو مث دخترا
میمونی!و بانی رو داخل کمد خوابوند و در کمد رو محکم کوبید!
+باباجان!چی شده پسرم؟؟چرا داد میزدی؟
جین پرسید تا جونگکوک رو وادار به توضیح دادن کنه!
جونگکوک کلافه چنگی به موهاش زد و درحالیکه آه میکشید،جلوی کمد روی زمین نشست!
_همش از دست بانی عه!احصاب برام نذاشته!
صددعفه بهش گفتم یه"کیم"هیشوخ کتک نمیخوله ولی بازم عین دخترا همش کتک میخوله و گرگه میکنه!جین،کنار جونگکوک نشست و درحالیکه به حرص خوردن کیوت کوک و تقلیدش از بزرگترا لبخند می زد پرسید:
+کی گفته یه کیم هیچوقت کتک نمیخوره؟
_ته ته هیونگم گفته!تازه بهم یاد داده چجوری مشت بزنم منم داشتم به بانی یاد میدادم ولی اون آخرشم کتک خولد!
جین،موهای جونگکوک رو نوازش کرد و خندید:
+ته ته هیونگ راست گفته کوک!ولی میدونی چرا یه کیم هیچوقت کتک نمیخوره؟
_چون خیلی قوی اند!
+دقیقا!ما چون خیلی قوی ایم اصلا دعوا نمیکنیم که کتک بخوریم یا کتک بزنیم!
جونگکوک،ابروهای نازکش رو درهم کشید و با قیافه متفکری پرسید:
_پس چرا باید مشت زدن بلد باشم؟
+فقط محض احتیاط!ولی باید همه ی سعی ت رو کنی که با دوست شدن مشکلاتت رو حل کنی!نه کتک کاری!
جونگکوک نگاه مشکوکی به جین انداخت و مردد پرسید:
_یحنی عیب نداره بانی مث دختلا گرگه میکنه و کتک میخوله؟
جین لبخند زد:
+بانی مهربون و احساساتیه و چون بقیه رو دوس داره نمیتونه کتکشون بزنه!این که چیز بدی نیس!
جونگکوک سر تکون داد:
_اوهوم..مث چیمی هیونگ!یا سوکی هیونگ!بانی به هیونگام رفته و مهلبونه!
جین با سر تکون دادن تایید کرد و پرسید:
+هنوزم میخوای بانی رو زندونی کنی؟
أنت تقرأ
ஜ 𝑻𝒉𝒆 𝒍𝒊𝒕𝒕𝒍𝒆 𝒔𝒂𝒗io𝒓𝒔 ʚϊɞ 𝑵𝒂𝒎𝒋𝒊𝒏 ஜ( Completed )
أدب الهواة**کامل شده** تا حالا حس کردید کاش خیلی درگیر کسی یا چیزی که عاشقش هستید نمی شدید؟ کاش به دوست داشتنش از دور بسنده می کردید؟ تا حالا پیش اومده از تصمیمتون عمیقا پشیمون بشید؟ این ها دقیقا احساسات این روزهای جینه. جین از تصمیمی که سه سال پیش برای ازدوا...