بین جمعیت زیادی از بچه های ۷ تا ۱۱ ساله که درحال خروج بودند،تهیونگ جلوتر از بقیه برادرا موفق شد از زندانی که بزرگترا به اسمِ مدرسه می شناختنش خارج شه،که به طرز کاملا دور از انتظاری چشمش به قامت جین افتاد که بین شلوغی جلوی مدرسه چشم چشم میکرد و دنبال پسرا میگشت!
با وحشت قبل از دیده شدن روی پاشنه ی پا چرخید و تلاش کرد خلاف جهت حرکت بقیه بچه ها حرکت کنه و برگرده داخل مدرسه!
مچ دست جیمین رو هم که پشت سرش بود چنگ زد و دنبال خودش داخل مدرسه کشوند.
هوسوک و یونگی هم گیج و متعجب با این فکر که احتمالا تهیونگ چیزی داخل مدرسه جا گذاشته دنبالش راه افتادند.
تهیونگ بالاخره گوشه ی خلوتی از حیاط مدرسه ایستاد و نفس نفس زنون پرسید:
_مگه امروز قرار بود باباجین بیاد دنبالمون؟؟؟
جیمین سریع جواب داد:
+نه..چطور؟
تهیونگ درحالیکه با عجله ماسک فیلتر داری رو که داخل جیبش چپونده بود، به صورت میزد گفت:
_همین دیگه!!الان بابا جلو در مدرسه ست!
هوسوک ناباور پرسید:چیییی!؟؟
و بلافاصله کوله پشتی رو از شونه هاش پایین آورد و مشغول گشتن دنبال ماسکش شد.
جیمین با ناامیدی و کلافگی دست از گشتن جیبِ شلوارش کشید:
×ماسکمممم نیستتت!
یونگی ریلکس ماسک رو از روی چونه ش بالا کشید و درحالیکه ماسک تهیونگ رو از صورتش برمیداشت توضیح داد:
*ماسکت رو گذاشتی پشت سرت ته!این مالِ جیمینه..
و ماسکِ جیمین رو به دستش داد.
تهیونگ متعجب پشت گوشش رو لمس کرد و متوجه کش ماسکی که برعکس، بجای اینکه جلوی صورتش بزنه،به پشت سرش زده بود شد:عه!آره!اینجوری باحال تره!ولی بابا جینی شوخی نداره!
و ماسک رو سرجای معمولش گذاشت.
هوسوک آخرین نفری بود که ماسکش رو زد،و یه ماسک اضافه رو بالا و مقابل چشمان بقیه گرفت:
_ماسک باباجون دست من جا مونده!
جیمین لب هاش رو به طرفین کشید:
×پوستش کنده ست!
یونگی جواب داد:
*رفتیم خونه زنگ میزنیم و یاداوری می کنیم ماسک بخره و با ماسک بیاد خونه!
و به مدرسه که حالا دیگه خالی شده بود نگاه کرد و پرسید:
_بریم؟؟
قضیه از این قرار بود که چند روزی میشد که به علت سرمای هوا و وارونگی، سطح آلودگی هوای سئول بالاتر از حالت عادی بود و جین،با تاکید زیاد از پسرها خواسته بود حتما حتما از ماسک استفاده کنند.
YOU ARE READING
ஜ 𝑻𝒉𝒆 𝒍𝒊𝒕𝒕𝒍𝒆 𝒔𝒂𝒗io𝒓𝒔 ʚϊɞ 𝑵𝒂𝒎𝒋𝒊𝒏 ஜ( Completed )
Fanfiction**کامل شده** تا حالا حس کردید کاش خیلی درگیر کسی یا چیزی که عاشقش هستید نمی شدید؟ کاش به دوست داشتنش از دور بسنده می کردید؟ تا حالا پیش اومده از تصمیمتون عمیقا پشیمون بشید؟ این ها دقیقا احساسات این روزهای جینه. جین از تصمیمی که سه سال پیش برای ازدوا...