پن: این پارت رو از جایی که اسم آهنگ و خوانندشو گفتم با همون آهنگ گوش بدید چون چیزی که باعث شد طرح نوشتنش به ذهنم برسه همونه. (آره باشه می دونم گوش نمی دید:))
***اون شب ماه قشنگ تر از هر شب دیگهای تو آسمون دلبری می کرد.
از ساکش مداد چشم سیاهشو بیرون آورد و لبخند کم رنگی روی لباش نقش بست. جفت چشماشو با اون سیاهی تزئین کرد و کلاه سوییشرتشو رو سرش کشید.
همه چیز آماده بود. اس ام اسای تاییدشو خوند و بدون اینکه پاسخی ارسال کنه، بعد از آخرین نگاهش به قفس خالی پرنده، از در بیرون رفت.
***You sent Liam! a song :23:03
23:08 Liam!: قشنگه
23:08 Liam!: اسم قشنگیم داره
23:09 Liam!: Can you hold me...23:12: حالا من از تو می پرسم لیام
23:12: می تونی منو در آغوش بگیری؟23:12 Liam!: نباید می ذاشتم دیشب بری
23:13: تنهایی نمی تونم بخوابم
23:13: صداهای تو سرم باز زیاد شدن
23:14: همه چیو خاکستری می بینم23:15 Liam!: برات آژانس می فرستم بیا اینجا
23:16 Liam!: باشه؟23:17: باشه
23:18 Liam!: وقتی اومدی باید آهنگی که فرستادی رو خودت برام بخونیش زین
23:18 Liam!: مطمئنم صدای فوق العادهای داری23:20: اگه بگم سرخ شدم بهم می خندی؟
23:21 Liam!: ...شرقیِ شیرین
***
پسر جوون از در خونه بیرون اومد و بعد از کمی مکث، سوار آژانس شد.موتورشو روشن کرد و بانداناشو تا زیر چشماش بالا کشید و حرکت کرد.
زین سرشو به شیشه ماشین تکیه داده بود و این بار به قناری آشفته، اجازه می داد آزادانه از شوق دیدن غریبهی آشناش نا آرومی کنه.
سنگینی نگاه راننده اذیتش می کرد. تکیهی سرشو از شیشه گرفت و صاف نشست.
خیابونا خلوت خلوت بود. انگار که کل شهر مرده بودن. مسیر خونهی لیام رو تقریبا چشمی یاد گرفته بود و هر چقدر که حس می کرد نزدیک تر می شن، لرزش دستاش بیشتر می شد.
دلهرهی دلچسب....
راننده نگاه دیگهای از توی آیینه به زین انداخت و دنده رو عوض کرد و پاشو رو گاز گذاشت.
زین با تعجب مسیر نا آشنا رو از نظر گذروند و گفت:
"آم... آقا فکر کنم اشتباه اومدید. مگه آقای پین بهتون آدرس ندادن؟"مرد نگاه رقت انگیزی به زین انداخت و آروم لبخند زد.
دلشورهی دل آزار...
"آقا... متوجه شدید چی گفتم؟ دارید مسیرو اشتباه می رید!"
سکوت"هی... نگه دار!"
سکوت

VOCÊ ESTÁ LENDO
𝘉𝘦𝘢𝘶𝘵𝘪𝘧𝘶𝘭 𝘦𝘺𝘦𝘴, 𝘉𝘦𝘢𝘶𝘵𝘪𝘧𝘶𝘭 𝘭𝘪𝘦𝘴
Fanfic"هیچ شنیدی که میگن چشم ها نمیتونن دروغ بگن؟ حقیقت نداره! تنها قاعدهای که اینجا صدق میکنه اینه که هر چی چشم ها زیباتر باشن، دروغ های زیباتری هم میتونن بگن!"