[وقتی مرا بوسید متولد شدم.
وقتی ترکم کرد مُردم.
و برای چند ساعت زندگی کردم؛ چند ساعتی که دوستم داشت.]شاید خیلیا الان اینجوری باشن که "وات د فاک واقعا تموم شد؟"
باید بگم که آره... پایانش رسید؛ اینم یه نوعشه!
ممکنه چیز عجیب یا از نظر بعضیا مسخرهای به نظر بیاد ولی چند درصد ما چیزایی که می خونیم رو واقعا تجربه کردیم؟
امیدوارم هر کسی که خوند خوشش اومده باشه و اگه تا اینجا اومدید و خوشتون نیومد هم خب کاریش نمی شه کرد.
ممنون
پن: و تشکر از یکی از دوستام که تو نوشتن بعضی پارتا خیلی کمک کرد.پاییز هزار و سیصد و نود و نه
ساعت پنج و بیست و چهار دقیقه بامداد
پریا
YOU ARE READING
𝘉𝘦𝘢𝘶𝘵𝘪𝘧𝘶𝘭 𝘦𝘺𝘦𝘴, 𝘉𝘦𝘢𝘶𝘵𝘪𝘧𝘶𝘭 𝘭𝘪𝘦𝘴
Fanfiction"هیچ شنیدی که میگن چشم ها نمیتونن دروغ بگن؟ حقیقت نداره! تنها قاعدهای که اینجا صدق میکنه اینه که هر چی چشم ها زیباتر باشن، دروغ های زیباتری هم میتونن بگن!"