دید لویی:
چشم هام رو چرخوندم. "من کسی رو نکشتم."
"چرا کشتی. اون سال هایی که در حد مرگ مواد می کشیدی و به هیچی اهمیت نمی دادی یادته؟ خب حالا قراره حسابی کونتو پاره کنه. اون یارویی که از قصد ولش کردی مرده. همون شبی که منو ول کردی مرد."
"این تقصیر من نیست. اون اومد سراغم و مسخرم کرد. در ضمن پدوفیل هم بود." نفسم رو حبس کردم، چون حالا داشتم می فهمیدم که حسابی قراره کونم پاره شه. هری قطعا دیوونه میشه.
"خب پرونده اش حل نشده باقی مونده، شایدم گم شده باشه. اما این حقیقت که باید به سیندرلا خانوم توضیح بدی عوض نمیشه." جما بهم پوزخند زد.
یهو پرسیدم: "تو چرا انقدر درگیری؟"
جما بینیش رو بالا کشید. "من بهت هیچ اهمیت کوفتی ای نمیدم. اتفاقا خوشحالم که ولم کردی."
"پس چرا انقدر پشت سر برادرت زر میزنی و زیر ابشو میزنی؟"
جما چشم هاش رو چرخوند. یه قلوپ از ابی که جلوش بود خورد. "نمی تونی ببینی؟ هری فقط دنبال توجهه. اون هیچوقت فوبیا نداشته. همش تو سرشه. اینجوری هرچی که بخواد رو (جما دستش رو بالا اورد و توی هوا بشکن زد.) به همین راحتی به دست میاره. فکر می کنی بهت اهمیت میده؟"
شروع به خندیدن کردم. "من می دونم که اهمیت میده. اون بهم اجازه میدم بغلش کنم و ببوسمش. این تنها چیزیه که من می خوام. من دوستش دارم و اون هم دوستم داره."
چشم های جما برق تاریکی زد. "اون درباره ی دوست پسر سابقش بهت گفته؟"
"دوست پسر سابق؟ هیچ دوست پسر سابقی نبوده. من اولین بوسه اش بودم. اولین همه چیزش."
جواب دادم: "نه چون هیچ دوست پسر سابقی نبوده."
جما شروع به خندیدن کرد. "وای این عالیه. اوه اره و این دوست پسر مال قبل از ماجرای من و توست. و اره اون ها چند ماه با هم بودن و هری حتی گفت که انجامش دادن."
"انقدر دروغ نگو." نمی دونستم از کی ناراحتم. جما؟ خودم؟ هری؟
"من دروغ نمیگم. از خودش بپرس."
با عصبانیت گفتم: "من مثل عروسک خیمه شب بازیت رفتار نمی کنم."
جما با لحن تحقیر امیزی گفت: "پس هیچوقت نمی خوای حقیقت رو بدونی؟"
"خفه شو."
"پس اگه هری این فوبیای پوست به پوست رو نداره چطوری می تونه رو تخت یه پسر دیگه بخوابه؟ لویی، تو فقط یه ازمایشی براش. قبولش کن. تو قبلا مال من هم بودی."
بدون اختیار از جام بلند شدم و به پشت سرم نگاه نکردم. می دونستم اگه از هری بخوام برام توضیح بده اون همه چیز رو میگه. فقط به همین راحتی.
YOU ARE READING
Skin [L.S](Persian Translation)
Fanfiction[Completed] هری بیماری Haphephobia (فوبیای لمس شدن و لمس کردن) داره. اون از لمس کردن و لمس شدن امتناع می کنه. لویی هم اتاقی جدیدشه که فقط می خواد از مرز دستکش هاش عبور کنه. و شاید هم به زودی از مرز های قلبش... ------ H a p p y E n d i n g ...