طول می کشد

20 1 0
                                    

یادم هست تازه تنها شده بودم. دست هایم سرد مانده بود. خیابان همه اش برایم خاطره بود. هرکجا نگاهم می افتاد درد بود. یادم هست یک قدم روی زمین و یکی روی هوا برمی داشتم. تاب می خوردم. می خواستم کسی بیاید حرفی بزند. قلابی بیاید بندش بشوم. یکی آمد گفت آن موقع هم که تنها نبودی فقط یک دستت گرم می ماند. آن یکی را چه کار می کردی. نگاه کردم دیدم بد نمی گوید. همیشه یکی اش می چایید.  بدجوری هم می چایید. می دانستم طول می کشد تا کسی بیاید هر دو تا را بچسبد. چشمانم را بگیرد. نفوذم کند. موج ام کند. می دانستم طول می کشد تا بفهمم ارزش طول کشیدن دارد.

روزحالWhere stories live. Discover now