گايز اخر پارت در مورد ريپورت كامل صحبت ميكنيم.
خودتون خوبيد؟
اقا توي مسيج بورد گفتم كه چون گوشيمو عوض كردم واتپد سر اديت زدن پارتا بازي دراورد و براي همين اپ عقب افتاد. حالا كامنتا خوب باشه بعديو جبران ميكنم.
غلط ديديد بگيد لطفا.
پ.ن: جون به اين دستا........
هيچ وقت بهم تكست نميدي. عادتشو نداري. بذار فكر كنم ... چند وقته صداتو نشنيدم ؟ بيخيال منظورم صداي اهنگات نيست يا حتي مصاحبه هات چون از وقتي رسيدم اينجا همشونو دوره كردم. بابا راست ميگفت. عشق زنجيريه كه دور گردنت ميپيچه و هرچه قدر ميخواي ازش فرار كني بيشتر گلوتو فشار ميده. فقط موندم تو چرا به سمت من كشيده نميشي.نه وايسا! منظورم اين چرت و پرتايي كه در مورد جفتمون ميگن نيست. چميدونم من از شهرت تو استفاده كردم يا تو از شهرت من استفاده كردي و اين مزخرفا. نميگم منو دوست نداشتي فقط خيلي عاقلانه دارم قبول ميكنم كه به هر دليلي ديگه منو نميخواي و هرچي بوده براي گذشتست. بهت كاملا حق ميدم. اگه به جاي دستاي من، دستاي تو گردنمو فشار ميداد احتمالا همون لحظه به دور ترين نقطه ي دنيا فرار ميكردم. بلاخره ادم يدونه جون كه بيشتر نداره. نه؟
من متاسفم زين. واقعا متاسفم. بابت تمام وقتايي كه اذيتت كردم ، بابت تمام وقتايي كه عصبانيتم رو سر تو خالي كردم، ارامشتو ازت گرفتم، حس امنيت رو ازت گرفتم و حتي سلامتيت رو هم ازت گرفتم. من احساس ميكنم مثل يه حيوون، توي قفس اسير شدم. دقيقا مثل يكي از همونا كه تو باغ وحش زندانين. از صبح تا شب به سقف نگاه ميكنم و به صداي تو گوش ميدم .
سرم درد ميكنه. ولي نيستي كه ببيني. هنوزم نميخواي بياي پيشم هرچند اصلا نميدوني من كجام. من مثل يه ادم عوضي توي خونه ي تو بودم ولي تو حتي قيد اونجا رو هم زدي. يه زماني ، وقتي هنوز پسرت بودم بهم قول دادي هرجا كه برم مياي دنبالم. مطمئني دروغ نگفتي؟
اخه ٩ روز گذشته و تو حتي نميدوني من مردم يا زندم.هرچند با اين صورت و با اين همه كبودي روي بدنم، واقعا خودمم نميخوام بياي. لعنتي نگفته بودي كبود شدن انقدر درد داره. چرا هرباري كه دعوامون ميشد و نتيجش ميشد چند تا كبودي رو بدنت بهم نگفتي اين لعنتيا انقدر درد داره؟ بهم نگفته بودي تنها شدن و قضاوت شدن انقدر درد داره. از همه مهم تر چرا فقط بهم نگفتي متهم شدن به گناه نكرده انقدر درد داره؟ اخه تو كه ميدوني من كسي نيستم كه بتونم تورو ازار بدم. گناهي ندارم زين دارم؟ باور ميكني خودمم نميفهمم چه مرگمه؟
YOU ARE READING
Sunrise In Hollywood(Z.M)
Fanfiction_اسمشو چي ميذاري؟ بدگماني يا واقعيت؟ +من بهش ميگم توطئه