سلام گايز. راستش پارت قبل فلاپ شد ولي خب من ترجيح دادم اپ كنم كه الكي منتظر نمونيد. پارت بعد واقعاااا طولانيه و سانرايز واره.
ديگه اين يكيو فلاپ نكنيد انصافا.
امن بمونيد......
دست هاشو توي هم قلاب كرد، نفس عميقي كشيد و نگاهشو : الان داره مياد؟؟
مكس همون طور كه ليوان قهوشو برميداشت جواب داد: نه. هنوز پيش ادوارده بايد مشاورش تموم شه. ببين گوش كن. از اروم بودن بيش از حدش تعجب نكن و اگه ديدي واكنش خيلي عجيبي نشون نداد يا خيلي خوشحال نشد ، ناراحت نشو. اينا همش طبيعيه. من ميخوام تنهاتون بذارم. ما تا اين لحظه از هرچيزي كه مربوط به بيرون باشه دور نگهش داشتيم تا بتونيم كامل ذهنشو روي خودش متمركز كنيم پس از دوستاتون يا خانوادش حرف نزن تا ببينيم تصميم بعدي تيم پزشكي چيه. باشه؟
_باشه.مكس از جاش بلند شد و در اتاقو باز كرد: تو امروز كار خاصي داري؟
_نه ندارم.
+ اوكي پس اگه دوست داشته باشي ميتونم بذارم ميان وعده رو با ليام و دوستش بخوري.
زين لبخند زد: راست ميگي؟
+ اره نميخواي بپرسي دوستش كيه؟
_نه بابا مهم نيست. مهم خودشه.+ باشه زين ولي دوستش يه دختره.
زين چشماشو چرخوند: تو فكر ميكني من از كجا اومدم؟ خب دوستشه ديگه دختر پسرش فرقي نميكنه كه.
+ در ضمن اگه خودش ازت خواست ميتونيد تنها باشيد اونم نه زياد ولي تو پيشنهاد نده . در ضمن سكس بي سكس. بهت بر نخوره من بايد بهت بگم.زين واضحا جا خورد ولي تصميم گرفت حداقل يه جواب دندون شكن بده: سكسي كه ما دوست داريم نياز به ابزاري داره كه شماها نداريد.
مكس بلند خنديد و درو پشت سرش بست.
زين نفس عميقي كشيد و دستاشو مشت كرد. استرسي كه الان داشت توي كل زندگيش بي سابقه بود......
ليام به سمت اتاق مكس ميرفت كه با ديدن مكس بيرون اتاق، با تعجب بهش نگاه كرد.
مكس بهش لبخند زد و يه قدم به جلو برداشت: چه طوري ليام؟
ليام همچنان با سردرگمي بهش نگاه كرد: گفتن بيام پيش تو.مكس سرشو تكون داد: آره ولي نه براي مشاوره. يكي اومده ببينتت.
_منو؟
+ آره پسر تورو. ببينم صورتتو بريدي؟
ليام سرشو به ارومي تكون داد: فكر كنم.+ خب ليام گوش كن. ميتوني ملاقات قبول نكني و برگردي به اتاقت تا استراحت كني. ميتوني هر وقت خسته بودي بري بخوابي و در ضمن نزديك وقت عصرونست اگر بخواي ميتوني ...
_كي اومده؟
YOU ARE READING
Sunrise In Hollywood(Z.M)
Fanfiction_اسمشو چي ميذاري؟ بدگماني يا واقعيت؟ +من بهش ميگم توطئه