60

2.2K 217 1.2K
                                    

سلام گايز خوبيد؟
اين چند روز اتفاقات خوبي نيوفتاد كه نميخوام در موردش حرف بزنم ولي اين دير اپ شدنه به خاطر اون بود. ميدونم قرار بود جبران كنم ولي نشد. اميدوارم اين دفعه بتونم سريع بذارم و اين تاخير هارو جبران كنم. غلط ديديد لطفا بگيد.
پ.ن: اين مرتيكه يه تيكه شكلات نرمه هركيم ناراحته جمع كنه از ايران بره.
.....

با حس دستي كه لاي موهاش حركت ميكرد كمي هوشيار شد  و طبق عادت دستشو كنارش كشيد. اين دفعه برعكس تمام اين مدت دستش به جاي ملافه ي خنك به بدن اشنايي برخورد كرد.

زياد طول نكشيد كه ناخوداگاه دستشو دور بدن طرف مقابلش حلقه شد و بغلش كرد. وقتي نوازش شدن موهاش ادامه پيدا كرد كاملا از خواب بيدار شد و
چشماشو به ارومي باز كرد. واقعا نميخواست حس لامسش هم بهش بگه توهم زده. سرش توي گردن زين بود و طبق معمول روي بازوي اون مرد خوابيده بود.

سرشو بالا اورد و چشماي طلايي زين اولين چيزي بود كه ديد. چند لحظه مكث كرد تا اتفاقات رو به ياد بياره و بعد بلافاصله روي تخت نشست: زي؟؟ تو خوبي؟؟؟ بذار ببينم ...
دستشو روي پيشوني زين گذاشت و با نااميدي بهش نگاه كرد: هنوزم تب داري.

زين لبخند بي حالي زد: اره... چرا فقط نمياي اينجا؟
و به بازوي خودش نگاه كرد.
_ نه ممكنه موهام الوده باشه و بره تو چشمات. الان وضعيت بدنت...
+ من تقريبا نيم ساعته بيدارم و بار ها موهاتو بوسيدم ليام پس فقط بيا پيشم. در ضمن تو هر روز ميري حموم.

ليام با ناراحتي بهش نگاه كرد:  قرار نبود خوابم ببره.  من قرار بود مراقب تو باشم.
زين دوباره لبخند زد : من خوبم. حداقل براي الان خوبم. بيا اينجا.
ليام چند لحظه با ترديد به زين نگاه كرد و سرشو به ارومي روي بازوي زين گذاشت: اذيت نميشي؟
زين سرشو بين موهاي ليام برد: هميشه بوي شكلات ميدي.

ليام همون طور كه از برخورد صورت زين به موهاش لذت ميبرد گفت : جدا؟ قرار بود شامپو عوض كنم؟
زين لبخند بي حالي زد و سرشو به بالشت نرم تكيه داد: عجيبه كه بهترم... ديشب چيكار كردي؟
ليام متقابلا به گردنش زاويه داد و به چشماي زين نگاه كرد: دو تا دكتر ديدنت و خب يه عالمه پارچه خيس شد.
+ پارچه از كجا اوردي؟
ليام خنده ي ارومي كرد: هودي سه هزار دلاري پاره كردم.

Sunrise In Hollywood(Z.M)Where stories live. Discover now