56

1.6K 204 968
                                    

سلام خدمت ياران با وفا. و بله دوستان... ركورد كامنتو زديد منم يه پارت سوييت پر از مومنت هاي كيوت براتون اماده كردم تا جبران كنم. اره ديگه.
غلط ديديد لطفااااا بهم بگيد.
پ.ن: قد و بالاي تو رعنارو بنازم.

......
توي خيابوناي خلوت اطراف خونه راه ميرفت و به سكوت نيمه شب گوش ميداد.
چشماش ميسوختن و سردرد بدي داشت. تقربيا سه روز بود كه جز يه ليوان قهوه ي سياه چيزي نخورده بود. تمام روز خواب بود ولي همچنان احساس خستگي شديدي ميكرد.  كت چرمشو در اورد و دستش گرفت. زير لب به بي حواسي خودش براي فراموش كردن گوشيش لعنت فرستاد و موهاشو بالا زد.

به طرز احمقانه اي مدام گوشيشو چك ميكرد تا شايد حداقل يه تكست يه كلمه اي  از زين داشته باشه ولي هر دفعه نا اميد تر ميشد.
چي ميشه اگه ديگه بر نگرده؟
هواي سرد از روي پوستش رد ميشد و تاريكي خيابون ها بهش ارامش ميداد.
_هي رفيق.

اين منطقه امن بود نه؟ ديگه هيچ چيز مطلقي وجود نداشت.
بدون اينكه حرفي بزنه كلاه سويشرتشو پايين تر كشيد و سعي كرد سرعت قدم هاشو بيشتر كنه. در واقع انگار ميخواست از خودش و هويتش فرار كنه.

وقتي دو تا دست بازوي راستش و دو تا دست بازوي چپش رو از پشت گرفتن متوقف شد. چه طوري نفهميده بود اون ادما كاملا احاطش كردن؟ پسر مشكي پوشي جلوش ايستاد و ليام حتي تلاش نكرد خودشو از دست اونا ازاد كنه. فقط سرش رو پايين انداخت و بدنشو شل كرد تا حداقل بازوهاش از فشار دستاشون درد نگيره.

_ بيا معامله كنيم. هرچيز به درد بخوري كه داري رو بده به من و منم ميذارم زنده بموني.
همون طور كه كلاه سوييشرتش  تا وسطاي بينيش رو پوشونده بود پوزخند زد.
بي توجه به شرايطي كه توش بود داشت توي افكارش غرق ميشد كه موهاش با شدت كشيده شد و كلاه از سرش افتاد.
_عجب صورت خوشگلي داره بچه ها.

اينبار ليام ترسيد. واقعا ترسيد. ترجيح ميداد بميره تا اونا بهش دست بزنن. صورتشو عقب كشيد و به چشماي اون پسر نگاه كرد. به خاطر فكري كه در كثري از ثانيه از ذهنش گذشت لبخند خيلي كمرنگي زد: خدا داديه. حسود نباش مرد.

يكي از كسايي كه پشتش وايساده بود فشار دستشو بيشتر كرد: اين عوضي زبونش زيادي درازه.
ليام با بي تفاوتي  گفت: ميخواي بگردي؟ من چيزي باهام نيست.
صداي خنده پسر مقابلش توي گوشش اكو شد: لباساي تنت كه اينو نميگه.
ليام باز هم سكوت كرد. اي كاش اونا عصباني ميشدن و ميكشتنش.

Sunrise In Hollywood(Z.M)Where stories live. Discover now