(شرط ووت: +٦٥ شرط كامنت:+١٣٠)
...
وقتي زين به در ورودي استديوم رسيد اونجا به شدت شلوغ بود. به خودش لعنت فرستاد كه چرا ٥ ساعت دير كرده و مطمئن بود كه كمپاني از كنار اين مسئله راحت نمي گذره. وقتي ماشين در نهايت تونست از دست طرفدار هايي كه بهش دست ميكشيدن و صورتاشونو به شيشه ميچسبوندن راحت شه و وارد پاركينگ بزرگ استديوم بشه، نفس حبس شدشو بيرون فرستاد و از ماشين پياده شد....
_صداها برات سينكه لويي؟ مشكلي نداري؟
لويي مايكو كنار گذاشت: نه مشكلي نيست خوبه.
_عاليه خسته نباشي . برو اتاق گريم.
لويي سرشو براي مسئول تنظيم صدا تكون داد و به هري كه از استيج بالا ميومد نگاه كرد. هري بهش لبخند زد و كوتاه بغلش كرد: عالي بود لاو خسته نباشي
لويي موهاشو به هم ريخت و همون طور كه به طرف بك استيج مي رفتن گفت: هنوزم از اين اهنگ مطمئن...شت
وقتي زين رو ديد كه هم زمان وارد استيج شد حرفشو نصفه گذاشت و به هري نگاه كرد.
هري نفس عميقي كشيد و يه قدم جلو رفت: سلام
زين سرتا پاشو از نظر گذروند و بدون اينكه به لويي نگاه كنه پشت مايك رفت و از مردي كه پشت دستگاه ها نشسته بود پرسيد: همه چي اوكيه؟
_اوكيه زين ورژن كريوكي ميخواي يا صداتم پلي بك باشه؟
زين پوزخند زد. اون هيچ وقت لب نميزد: كريوكي
_اوكي هدستو تنظيم كن تا شروع كنيم.
هدستو روي گوشش تنظيم كرد. امشب ميخواست با بيشترين قدرت صداش بخونه و ساوند چك تمرين خوبي براش بود: صداي ميكروفونمو زياد كن
_باشه حاضري؟
+ حاضرم
زين چشماشو بست ، دو تا دستشو روي استندِ مايك گذاشت و شروع كرد.....
_غذاي اين هتل اشغاله
+جدا؟
_هست
+ امشب برنامت چيه؟
_هموني كه خودت ميدوني.
+ پس ميرم مقدماتشو اماده كنم
_بيرون از اتاق من
+باشه پولمو كي ميدي؟
_وقتي كار تموم شد
+ساعت چند؟
_هفت شب اونجاييم....
_عالي بود زين . صدا برات سينكه؟ مشكلي نداري؟
زين چشماشو باز كرد: نه خوب بود فقط صداي اهنگو موقع اجراي من كم كن و صداي ميكروفونمو زياد كن اوكي؟
_باشه پسر خسته نباشي برو اتاق گريم.
زين سرشو تكون داد. وارد بك استيج شد و اتاق گريم رو پيدا كرد. مايلي ، هالزي، دمي و اريانا داشتن ميكاپ ميشدن و لويي روي صندلي ديگه اي داشت گريم ميشد و هري هم كنارش نشسته بود. اگر برخورد نور پرژكتورها با صورتش ، فيلم برداري رو خراب نميكرد، هيچ وقت اجازه نميداد اون مواد چندش و چسبناك رو روي صورتش بزنن كه بعدش مجبور باشه صورتشو صدبار بشوره.
+خسته نباشيد بچه ها
با صداي بلند گفت و همه به سمتش برگشتن.
دمي دست گريمور رو از روي صورتش كنار زد و به احترام زين از جاش بلند شد: سلام از ديدنت خوشبختم
زين باهاش دست داد. هالزي، اريانا و مايلي هم به تقليد از دمي بلند شدن. اريانا خيلي مودب دستشو جلو برد: خوشبختم زين من اريانام
زين خنديد: تو هموني هستي كه تو گرمي هم خودتو معرفي كردي ؟ همه ميشناسنت دختر
اريانا خنديد: باعث افتخاره
زين دستشو جلوي هالزي برد : خوشبختم
_ممنونم دير رسيديا
زين خنديد: خيلي وقته نديدمت عزيزم
YOU ARE READING
Sunrise In Hollywood(Z.M)
Fanfic_اسمشو چي ميذاري؟ بدگماني يا واقعيت؟ +من بهش ميگم توطئه