𝘱𝘢𝘳𝘵'21

653 76 8
                                    

با عصبانیت از آتلیه بیرون زد و سوار ماشین شد
سیگارشو روشن کرد و پکی بهش زد
دودشو از شیشه ماشین بیرون داد...
طرفدارا با هماهنگی صداش میزدن و ازش عکس میگرفتن

_حرکت کن دارن حالمو به هم میزنن!!!
*جونگ سوکیه کیوتمون هیچ وقت این حرفو نمیزنه آندهههه😂🚶‍♀️*

نفسشو بیرون داد و با اخم به آیینه ماشین زل زد
_کی برمیگردن؟!

راننده رسمی تر نشست و به آیینه خیره شد

_قربان سهام دار جدید شرکتElleاحتمالا امروز برمیگرده...
_وایسا ببینم‌ اسم این سهامداد جدیده چیه؟
_کیم نامجون قربان...بدون خانوادش زندگی میکنه اونجور که بچها فهمیدن یچیزایی بین خودشو دوست کیم تهیونگ جیمین میگذره

پاروپاهاش گذاشت و لبخند شرورانه ای زد
_عوممم...که اینطور!!!خاطر خواه زیر خواب من شده!!!

..........

_جونگ کوک دیر شد چکار میکنی بچها منتظرن

کوک از اتاق بیرون زد و لبخند کیوتی زد

_بریمممم...

تهیونگ محوش شده بود...این همه زیبایی این بانی رو نمیتونست اجازه بده همه ببینن!!قطعا حسودیش میشه...

_موهاتو چرا بستی؟!

_زشت شدم؟با قیافه در هم گفت و نگاهشو به تهیونگ داد

_اهوم خیلی اصلا بهت نمیاد...

جونگ کوک قیافش جمع شد و برگشت تو اتاق
روبه روی آیینه ایستاد و نگاهی به خودش انداخت...
تهیونگ درحالی که در چهارچوب در ایستاده بود گفت

_دیدی گفتم زشته؟؟بهت نمیاد بازش کن
جونگ کوک بغض کرد و به تهیونگ خیره شد
حرفی نزد و دستشو برد بالای سرشو کش رو دراورد
سرشو پایین انداخت و از کنار تهیونگ رد شد
با داد تهیونگ ایستاد

_هیییی بانی کجا؟؟؟سرتو انداختی پایین

_دارم میرم پایین دیگه...
تهیونگ نزدیکش شد و دستشو دور کمرش گذاشت
_اینو که میدونم...چرا قیوفت توهم رفته؟!
جونگ کوک بغضشو قورت داد و با مشتش اروم زد روی سینه تهیونگ
_چون موهامو برای تو بستم...زدی تو ذوقم کیم فاکینگ

تهیونگ لبخندی زد و ...بوسه ای روی شقیقه کوک گذاشت

_عاشقش شدم...نمیخوام بقیه ببینن و مث من برات ضعف کنن...

........

_اههههه....همونجاسسس...فاکککک
_آروم باش جیمین...الان تموم میشه...
_اهههه...نفس نفس زدن*....شتتتت...خیلی درد دارههه...شکستهههه...

نامجون با بستن پای جیمین بلند شد و دستاشو روی کمر خودش گذاشت...سرشو از روی تاسف تکون داد
_باور کن هرکی تاحالا از کنار اتاقمون رد شده فکر کرده یکی داره بفاکت میده

"-𝘮𝘺 𝘩𝘰𝘳𝘯𝘺 𝘵𝘢𝘦𝘤𝘩𝘦𝘳-"Where stories live. Discover now