اِسـ‌‌‌مآت"32"

1.2K 94 13
                                    

خب خب اول بگم که این پارت آخره:))))
و اینکه فقط اسمات ناممین و تهکوک داریم!!!!
بل دیگ برید بخونید دوتا اسمات پشت هم شق بشید بوس بای💪💦😂
       

               ======اسمات ناممین======

با احتیاط وارد اتاقی شد که به جیمین گفته بود میتونه اونجا بخوابه ولی تختو خالی دید با تعجب اتاق کناریم دید زد...متوجه باز بودن در اتاقِ خودش شد
نامجون که یه آدم حساس بود و تاحالا کسی وارد اتاقش نشده بود اخمی کرد و سمت اتاقش رفت
اولش یکم عصبی بود ولی بعد با دیدن طرز خوابیدن جیمین روی تخت خوابش و این حجم از کیوتیش قند تو دلش آب شد
کم مونده بود اون دوتیکه گوشت که به صورتش چسبیده بود و از جا بکنه...شایدم لباشو بزاره لایه نون بخوره!!
دستشو لبه تخت گذاشت و آروم سمت جیمینی خم شد که روبه شکم خوابیده بود و با صدای آرومی خُرپُف میکرد و لباش هر ثانیه ای یبار تغیر خاصی میکردن
نامجون که دیگه نمیتونست به دیک شقش بفهمونه الان وقتش نیست دلو زد به دریا و دستشو روی یکی از لپای باسن جیمین گذاشت و مشغول مالشش شد و از طرف دیگه ای با افکار شیطانیش لبخندش گشادتر میشد
قرار بود تو اتاقی که آماده کرده بود جیمینو بفاک بده ولی گویا اینجا مناسب تره...
جیمین تکونی خورد و باعث شد نامجون سمت صورت غرق خواب جیمین خم بشه...فوتی روی صورتش کرد و زمزمه کرد
_جوجه...هی هی...جیمین شی...الان وقت خواب نیست

جیمین با کلافگی چشماشو باز کرد و "عومی"زیر لب گفت چشماشو به هم مالید و به چهره خبیث نامجون نگاهی انداخت
نامجون نزدیک تر شد و درحالی که کمربندش رو باز میکرد زیر لب گفت
_بنظرت..زیاد دست دست نکردیم؟!
جیمین با حرص نالید
_من خستمه و خوابم و میاد...همینطور گشنمه...و تشنمه
(وضعیت ادمین😂👆🏻)

نامجون با تعجب پرسید
_شکم گاوه یا جوجه؟تا دو دیقه قبل داشتی کیک میخوردیا!!!

سرشو فرو کرد تو بالشت و پاهاشو محکم کوبید رو تخت
نامجون با حس شیطنت کنار جیمین دراز کش شد و دستشو اینبار روی پهلوی جیمین گذاشت و کنار گوشش زمزمه کرد
_امشب جوجه طلایی متعلق به منه
پس جوجه خوبی باش

جیمین سرشو بالا اورد بلافاصله لباش با لبای نامجون قفل شد
به عنوان اولین بوسشون سعی کرد خرابش نکنه و محکم چشماشو ببنده
حدود ده دقیقه ای که از بوسه ی طولانیشون میگذشت نامجون دستای جیمینو با کمربندش بست
_عادلانه نیست...دستامو باز کن

نامجون لبشو لیسی زد و درحالی که بلند میشد تیشرتش رو دربیاره گفت
_تنبیهته...امشب زیادی کیوت بودی
جیمین ک با کلافگی سعی در باز کردن دستاش شد متاسفانه ناموفق بود...
نگاهشو به مردی داد که تنها با یه باکسر مشکی رنگ روش خیمه زده
با ترسی که از اولین سکس زوریش با جونگ سوک داشت گفت
_م...میی...خوای...چ..چیکار کنی

نامجون درحالی که گونه جیمینو نوازش میکرد سرشو جلو برد و کنار گوشش با صدای بم و خمارش زمزمه کرد
_میخوام صدای نالت مثلِ یه نت موسیقی گوشامو به بازی بگیره بیبی بوی
گونه و گوشاش همیاری نکردن و بلافاصله سرخ شدن
با گله گفت
_دستامو باز کن
بهت اجازشو میدم

Has llegado al final de las partes publicadas.

⏰ Última actualización: Jul 10, 2021 ⏰

¡Añade esta historia a tu biblioteca para recibir notificaciones sobre nuevas partes!

"-𝘮𝘺 𝘩𝘰𝘳𝘯𝘺 𝘵𝘢𝘦𝘤𝘩𝘦𝘳-"Donde viven las historias. Descúbrelo ahora