𝘱𝘢𝘳𝘵'9

1K 135 30
                                    

سیلامممم خوشکلای منننن عیدتون مبارک😍
ببخشید دیر آپ کردم بجاش این پارت رو طولانی مینویسم لطفا ووت بدین☹

بعضیا اصلا ووت نمیدین و این شور و اشتیاق منو از بین میبرههههه☹💔
البته بعضیاتون کلییی حمایت میکنید و این
باعث میشه فکر و ذهن من نسبت به فیک
روز به روز بیشتر شه😍💋

خب بریم سراغ فیک😈💧

==================

سوکی کوک رو برعکس کرد و شلوارشو کشید پایین
شلوار خودشم تا زانو کشید پایین
دیکشو روی ورودی کوک تنظیم کرد
_نکننن....هققق....تروخدااا....

سوکی سعی کرد دیکشو وارد جونگ کوک کنه ولی از شدت تنگیه پسر زیرش خودشو عقب کشید
سمت عسلیه کنار تخت رفت و کشو رو باز کرد لوب رو دراورد
مقداری روی دیکش زد و دستشو عقب جلو کرد
به جای خالیه کوک خیره شد

جونگ کوک لبه ی تراس ایستاده بود(شلوارشو کشید بالا عا😂🤦‍♀️)

_نز.دیکم...بیای...خو...دمو...هق...پرت...میکنم...هق...پایین.

کوکی بدون توجه قدماشو سمت تراس هدایت کرد

کوک فریادش کل ویلارو گرفت
_گفتمممممممم نیااااااا
و عقب تر رفت

تهیونگ با دیدن کوکی لبه تراس احساس کرد قلبش داره تیکه پاره میشه اگه جونگ کوک میوفتاد قطعا تهیونگ سوکیو زنده نمیذاشت!!!

÷مرتیکهههههه درووووو بازززز کنننننن
£عاو کیم تهیونگ داره زجه میزنه کوکی نمیخوای خفش کنیم؟!مث بچه ادم میای تو وگرنه میدونی میتونم چه بلایی سر تهیونگ بیارم هوم!!

_تو یهههه زباله اییی آشغاللللللل ازتتتت متنفرمممممممم بهم نزدیک نشووووووووووو

صدای بلند پلیس به گوش‌همه رسید سوکی بخاطر محبوبیتش مجبور شد عقب بکشه

₩لطفا درو باز کنید اطلاع دادن فردی رو بزور نگه داشتین توی خونه...تکرار میکنم جناب لی درو باز کنید مجبورمون نکنید ب پدرتون اطلاع بدیم

نگهبان بلافاصله درو باز کرد
کوکی توی تراس نشسته بود و زانوهاشو بغل کرده بود و
هق هق میکرد
تهیونگ با باز شدن در زودتر‌ پلیسا وارد ویلا شد به اتاق مورد نظر رسید با دیدن کوکی تو اون وضع و هق هق کردناش عصبانیتش بیشتر شد

بعد از گرفتن یقه سوکی فریاد بلندی کشید
÷مرتیکههههه هرزهههه گفتمممممم بهش دستتتتتتتم نزننن چطورررررررر جرعت کردییی با کوکیه منننن همچین کاری کنیییییی

نیشخند سوکی دیده میشد که این تهیونگ رو بیشتر عصبی میکرد
_کوکی از اولشم مال من بود
تهیونگ شروع کرد مشت زدن به صورت نرم و سفید سوکی کبودیه صورتش دیده میشد
بلاخره چنتا سرباز تونستن جلوی تهیونگ رو بگیرن و دورش کنن
تهیونگ دستاشو بین دستای سربازا آزاد کرد و بلافاصله دوید سمت تراس
نشست روبه روی کوکی و صورتشو بین دستاش قرار داد بعد از دیدن گونه های خیس و چشای سرخ کوکی بغلش کرد دستشو ب حالت نوازش گرانه روی موهای کوک میکشید و موهای حالت دارشو بوسید

"-𝘮𝘺 𝘩𝘰𝘳𝘯𝘺 𝘵𝘢𝘦𝘤𝘩𝘦𝘳-"Donde viven las historias. Descúbrelo ahora