Hey Little,You Got Me Fucked Up [S2]

❌ حتما حتما بخونین ❌

سلام به همگی
خب من قبلا توی تلگرام ویس گذاشتم و توضیحاتی دادم اما اینجا باید توضیحاتم رو تایپ کنم...ممکنه کمی طولانی بشه ولی حتما حوصله کنین و بخونین

چون از روند کند داستان،غم زیادش و اینکه اتفاقی نمیوفته گفتین لازم دیدم نکاتی رو بگم

لطفا توجه داشته باشین که این فصل از لیتل انگست،درام و روزمره نود درصدش رو تشکیل میده و بقیه‌ش رمنس و اسماته
این انگست،درام و روزمره خیلی خیلی پررنگه چرا؟ چون از اولِ اول قصد من از شروع لیتل این بود که نشون بدم بچه‌هایی مثل بکهیون چطور زندگی میکنن...چطور ازشون استفاده میشه و بعد از دور انداخته شدن زندگی میکنن و همونطور که دیدین بکهیون دست به خودکشی زد،قرص میخورد،گل و سیگار میکشید،مشروب میخورد و این فقط زمانی بود که هنوز نزدیک چان زندگی میکرد اما وقتی ازش دور شد حتی عدم اعتماد بنفس داشت و توی برخورد با پسری که قصد داشت بهش آسیب بزنه اثرات کارای چان باهاش بود و نتونست تصمیم درستی بگیره و دادگاهی شد و اینا فقط یه بخش کوچیک از آسیبایی بود که بک تجربه کرد و قراره ما بطور واقعی و کم کم تا زمانی که بکهیون خود واقعیش رو بدون چانیول پیدا کنه همراهش باشیم و این زمان زیادی میبره حقیقتا چون همونطور که با بک بزرگ شدیم حالا باید شاهد قوی شدنش باشیم که این خیلی زمانبره و صبر زیادی میخواد!

یکی دیگه از مسائلی که توی لیتل مورد بحثه چانیوله!
چانیول شخصیتی که فقط میخواست از بکهیون سواستفاده کنه بطرز عجیبی عاشق پسر زندانیش شد و عشق رو به گونه‌ای که توی قسمت جدید نوشتم،تجربه کرد.
این کرکتر پر از تناقضه درست مثل خیلی از ماها اما چی بهمون میگه؟
چانیول بهمون میگه که شما مثل من نباشین...
بهمون میگه که چقدر زمان مهمه
میگه چقدر کلمات مهمن و باید توی استفاده ازشون هوشیار باشیم
چانیول میخواد بگه که هرکار ما میتونه چندین نفر رو درگیر کنه پس بی پروا عمل کردن میتونه اشتباهات جبران ناپذیری بزنه
اگه توجه داشته باشین چانیول از اول حرفای زیادی بهمون زد و من از زبونش از ابتدای فصل اول براتون مینوشتم درست مثل حرفایی که راجب آدما،دوستی و زندگی میزد.
چانیول شخصیتی که از فصل اول کلی تغییر کرد حالا باید متوجه بشه اشتباهاتش حتی میتونن کشنده باشن و آماده‌ست تا تاوانشون رو بده و میتونم بگم بخش بزرگی از تاوانش هنوز نرسیده!
چانیول هنوز خیلی حرف داره که باید شنیده بشه!

کرکتر نارارو زیاد توضیح دادم ولی دید بدی که نسبت بهش وجود داره یه مقاومتی ایجاد کرده
نارا مثل خیلی از دخترای اطرافمون که ازدواج بدون آشنایی دارن نیست؟ ازدواجشون دقیقا همینطور بود و نارا هم مثل بقیه توقع داشت که حداقل بتونن کم کم شروع به شناخت همدیگه بکنن ولی نارا یه تفاوت بزرگ با بقیه‌ی دخترا داره!
نارا هیچ اعتماد بنفسی نداره...نارا خیلی خیلی خیلی ساده‌ست...نارا کل زندگیش تحت فرمانبرداری از والدینش بوده و توی عشق شکست خورده و تمام اینا چیزی که هست رو ازش ساختن و این خیلی مهمه که نشون داده بشه حتی بچه‌هایی مثل نارا که از بچگی اعتماد بنفس و اراده‌شون ازشون گرفته شده چطور زندگی میکنن!
و این موضوع جدیه که جامعه باهاش دست و پنجه نرم میکنه و باید دقت کنیم که افرادی مثل نارا دست به اشتباهات بزرگتری میزنن و اول از همه چیز باردار میشن و زندگی یه انسان دیگه رو هم به نابودی میکشونن پس نارا هم کلی حرف برای گفتن داره حتی اگه ازش متنفرین به حرفاش گوش بدین.

سهون شخصیتی که بیشتر از همه تنهاست...به همون تنهایی که نوشتم...هیچکسی رو نداره و کابوس قتل پدرش رهاش نمیکنه...شخصیتی که توی زندگیش خلا محبت پدر و مادرش براش پر نشد و اون سعی داشت با هرچیزی پرش کنه اینبار هم زندگی باهاش مهربون نبود و اون رو با پسر زندانی آشنا کرد و اون تنهاتر از قبل شد
اما بنظرم سهون لیاقت خوشحالی رو داره...لیاقت این رو داره که کسی خالصانه قلبش رو بهش بده و کسی باشه که قلب سهون هم براش بزنه...سهون باید کاری که بهش علاقه داره انجام بده و سهون حالا بدون هیچ علاقه‌ای کار پدرش رو ادامه میده اما من نمیخوام بذارم زندگی سهون اینطور ادامه پیدا کنه اما لازمه که برای تغییرش صبور باشیم...
سهون هم مثل ماها پر از درده...دردایی که باید ازشون بگذره تا بتونه سرپا بایسته و این نیازمند زمانه

کریسهان...بنظرم حق جفتشون یه زندگی خوبه،مگه نه؟ قسمت بعد کریسهان داریم نگران نباشین ؛)

شخصیت ووبین به اندازه‌ی کافی باز شده مگه نه؟ اون جنون رو احساس میکنین؟
اما قراره آینده‌ی شخصیتا غافلگیرتون کنه...صبور باشین ؛)

لیتل سه ساله که داره عاپ میشه و اگه قصد من روایت یه داستان ساده بود قطعا تا الان سر و تهش رو بهم آورده بودم و چانبک خیلی گل و بلبل طور بهم برگشته بودن اما لیتل داستانیه که من سه سال از زندگیم رو توی هرشرایطی که بودم پاش گذاشتم تا چیزایی رو بگم که شاید ساده بنظر برسن اما انقدر تاثیرگذارن که شاید خیلیا فکرش رو هم نمیکردن و اگه من تونسته باشم باعث بشم به دنیا و زندگی جور دیگه‌ای نگاه بشه پس من بردم.
لیتل هنوز زمان زیادی نیاز داره تا سیر تکاملی شخصیتارو داشته باشیم پس لطفا صبر کنین و مثل یه زندگی واقعی که برای خوب شدن دردا خیلی خیلی صبر میکنیم براش صبر کنین.

و برای هزارمین بار...لیتل هپی انده

ممنونم که خوندینش و ممنونم که همراهمین.
دوستون دارم❤