موسیقی این قسمت:
Colde_Star...
بعد از تماس ووشیک در سریعترین حالت ممکن و به لطف ارتباطات چانیول، تونسته بودن بلیط بگیرن و خودشون رو به تان برسونن و حالا بکهیون با نگرانی تان رو بغل کرده بود و به صحبتهای ووشیک گوش میداد.
- اونموقع که باهات تماس گرفتم حالش خیلی بد بود اما حالا نگران نباش، دکتر گفت با چندتا دارو حالش بهتر میشه اما باید مراقبش باشیم!
ووشیک با لحن آروم و بدون نگرانیای درحال توضیح بود و همین هم حال بکهیون رو بهتر میکرد چون میدونست اگه مشکل جدیای وجود داشت ووشیک به هیچ وجه نمیتونست آروم بمونه و حفظ ظاهر کنه!
+ ممنون هیونگ
با بغض گفت و ووشیک لبخندی بهش زد و موهاش رو بهم ریخت.
- من فعلا تنهاتون میذارم!سمت چانیول خم شد، احترام گذاشت و طولی نکشید تا صدای بسته شدن در بلند بشه و همین هم باعث شد تا بکهیون به بغضش اجازهی شکستن بده، جوری که نگران تان بود قابل وصف نبود، سالهای زیادی رو با تان زندگی کرده بود و خیلی از مواقع این موجود کوچولوی شیرین باعث شده بود به زندگی برگرده و بخواد به خاطرش ادامه بده و حالا دیدنش توی این وضعیت باعث نگرانی، ناراحتی و استرسش بود!
تان رو روی تخت گذاشت و بعد از نوازش سرش ازش فاصله گرفت تا در آرامش استراحت کنه، پسرش که حالا سنش بالا رفته و مریض شده بود حتی نمیتونست هیجانش رو به خاطر دیدن پدرهاش ابراز و باهاشون بازی کنه و این قلب بکهیون رو مچاله میکرد!
- گریه نکن بکهیون، چیزی نیست، مطمئنم حالش خوب میشه!
چانیول همونطور که حالا دستهاش رو روی شونههای بکهیون گذاشته و به چشمهای قرمزش خیره شده بود، گفت و طولی نکشید تا بدن کوچولوش رو جلو بکشه و بغلش کنه اما این آغوش چند ثانیه بیشتر طول نکشید چون بکهیون از چانیول فاصله گرفت و چشم غرهای بهش رفت.
+ هنوز یادم نرفته توی مهمونی چیکار کردی!
با لحنی حرصی و نگاهی برزخی، درحالیکه چشمهاش هنوز خیس بودن، گفت و چانیول با تعجب ابروهاش رو بالا داد.
- چیکار کردم؟!
+ واقعا فکر میکنی یادم رفته چند نفر رو بغل کردی؟!
با پوزخند جملهش رو تموم کرد و بدون این که به چانیول فرصت حرف زدن بده، بهش تنهای زد و از اتاق خارج شد.
- حسود کوچولو...
چانیول با لبخند به رفتنش خیره شده بود و با خودش فکر میکرد که چقدر دلتنگ همچین چیزهای کوچیکی بود و حالا چقدر خوش شانس بود که میتونست اونهارو دوباره داشته باشه، چیزهای کوچیک و سادهای مثل حسودی کردنهای بکهیون، لجبازی کردنهاش و همینطور قهرهای کوتاه و گاهوبیگاهش...چطور هفت سال بدون تمام اینها دوام آورده بود؟!
ESTÁS LEYENDO
Hey Little,You Got Me Fucked Up [S2]
Romance•|🖇 فیـکشن: #HeyLittleYouGotMeFuckedUp [S2] •|🖇کـاپل: چـانبک ، هونهـان ، کریسـهان •|🖇ژانــر: ددی کیـنک ، رمنـس ، انگسـت ، درام ، روزمـره •|🖇 هپی انــد •|🖇نویـسنده: WhiteNoise وایت نویز ❞ پسر مو مشـکی و ریـزجثـهای که تازه از زنــدان خارج شده...