part9:VITAMIN PILLS(1)?!!

494 93 69
                                    

روز بعد پسرا به محض دیدن گردنم شروع به اذیت کردنم، کردن.. منم برای هر کدوم یه تنبیه در نظر میگرفتم

..



درسته که یونگی اون شب گفته بود رابطه بی رابطه و حتی اینو صبح روز بعد هم یاداوری کرد اما به دلیل نامعلومی من تبدیل شده بودم به یه حشری بدبخت و این تقریبا یک هفته تا وقتی از دکتر علتش رو بپرسیم ادامه پیدا کرد..

دلیل این اتفاق قرصای هورمونی‌ای بود که اون احمقا به اسم ویتامین سه ماه تمام به خوردم دادن.. وقتی فهمیدم یونگی یواشکی بهم قرص میداده باهاش قهر کردم اما درست راس ساعت دوازده شب دوباره مثل یه حشری روش افتادم و دوباره برنامه چیدیم و این تا به الان ادامه داشت گاهی وقتا یونگی کمکم میکرد تا خلاص بشم و خودش از کنارم میرفت.. میگفت نمیتونه فقط به کارایی میکنیم بسنده کنه و علاقه‌ای به آسیب زدن بهم نداره..

این حرفش الان یعنی چی؟

من یه پسر بودم و به راحتی میتونستم تحمل کنم ولی اون مثل یه دختر باهام رفتار میکرد و این به شدت روی اعصابم شنا میکرد

بالاخره بعد از یک هفته میتونستم انتقامم رو از تک تک اون ادم فروشای لعنتی بگیرم ..

اولین نفر جین هیونگ بود که اولین بار بهم گفت اینا قرصا ویتامینن.. ویتامینایی که هورمون زنانه دارن..

خدایا هر دفعه یادم میاد دوست دارم از طول و عرض جرشون بدم ولی متاسفانه دختر وحشیم تا یکم تحرک میکنم پاش رو هر جایی میتونه میزنه و این منم که این وسط باید درد بکشم..

با خیال راحت وارد آشپزخونه شدم .. یک هفته صبر کردم تا جین از خوابگاه بره و من بتونم کارمو انجام بدم..

لبخند خبیثی زدم و شروع به گشتن توی کابینتا کردم..

بالاخره بعد از نیم ساعت گشتن و بهم رختن تمام وسایل توی کابینت چیزایی که نیاز بود رو روی سطح کانتر گذاشتم

خوب الان باید چکار کنیم.. هوم توت فرنگی تو بگو چطوری شروع کنیم.. افرین خوبه


کاسه شیشه‌ای رو جلوم گذاشتم و آرد رو داخلش ریختم تخم مرغ رو برداشتم و به سطح کانتر زدم تا بشکنه.. نمیدونم چی شد که یه دفعه با کانتر یکی شد..

بیخیال شونه ای بالا انداختم و تخم مرغ دیگه‌ای برداشتم که بازم همون اتفاق براش افتاد.. برای بار سوم تخم مرغی برداشتم و این بار خیلی اروم چند بار به کانتر کوبیدم و دو طرفش رو با دست باز کردم اما از اونجایی که روی ظرف نگرفته بودمش کلش روی زمین ریخت..

آهی کشیدم و فکر کردم مگه چقدر یه تخم مرغ شکستن میتونه سخت باشه.. بیخیال تخم مرغ شدم و لیوان شیری توی آردها ریختم و همزن رو توشون گذاشتم و روی اخرین سرعت تنظیمش کردم تا زود همه چیز تموم بشه..
همین که روشنش کردم دودی از آرد توی هوا بلند شد و از سر تا پام زیر شیر و آرد شد..

دستگاه رو خاموش کردم و کنار گذاشتم

❖ 𝑶𝒖𝒓 𝒃𝒂𝒃𝒚 𝒊𝒔 𝒂 𝒔𝒕𝒓𝒂𝒘𝒃𝒆𝒓𝒓𝒚 ❖Où les histoires vivent. Découvrez maintenant