Breathing in your world [Z.M]

28.

قبل خوندن پارت یه دور برین پارت characters 1 و characters  2  و بعد بشینین پارت و بخونین تا بتونین بهتر تصور کنین😂
ووت فراموش نشه🥲

❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️
🥀رز
نیویورک 10:00pm

_رزززز بدو دیگه

درحالی که داشتم لباس بیرونم و با لباس خونه عوض میکردم داد زدم

+باشه الان میام.

کریستال با صدای شیطونی از پایین داد زد

_تا 30 ثانیه دیگه اینجا نباشی پلی میکنم

با شنیدن این جمله اش هول دویدم سمت بیرون و حواسم نبود و وسط راه پله پاهام گیر کرد به هم و پرت شدم پایین. با صدای نگران مایکل و کریستال که صدام می‌کردن سرم و آوردم بالا و بهشون که از رو مبل بلند شده بودن و داشتن میومدن سمتم نگاه کردم. لبخندی زدم که مایک با حرص و خنده گفت

_آخر من نمی‌فهمم کی عین بچه آدم از این پله ها میایی پایین از همون بچگیت سقوط آزاد انجام میدادی اینجا.

کریستال درحالی که داشت می‌خندید کمکم کرد بلند شم و بعد بغلم کرد و زل زد به مایک و با صدا و لحن مایک خر کنی گفت

+دعواش نکن. تقصیر اون نیست که تقصیر من بود. (بعد همونطور که دستاش محکم دورم پیچیده بود و صورتش و به صورتم چسبونده بود صورتش و چرخوند و لپم و محکم بوس کرد و با صدا بچگونه ایی گفت) ببخشید رز میدونستم شوخیم و جدی میگیری اصن هیچی نمیگفتم

خندیدم و هولش دادم از خودم جداش کردم و در حالی که سمت مبل میرفتم گفتم

_اهههه حالم و بهم نزن روش مایک خر کن رو من کار نمیکنه مخصوص همون مایکله.

من و کریستال خندیدیم و مایک با حرص و خنده اومد نشست رو مبل و گفت

+کمپین ضد مایک تشکیل دادن بیایید فیلم و بزارید دیگه یک ساعته لفتش میدید.

کریستال پرید اومد عوض اینکه پیش مایک بشینه پیش من نشست و گفت

_رز فردا بیا دوتایی بریم بیرون

سری تکون دادم و با تعجب گفتم

+بیرون چه خبره؟

با ذوق دستاش و بهم زد و گفت

_مدرسه بچه ها شروع شده بیا ما هم به یاد قدیم لباسای مدرسه و بپوشیم و بریم بیرون

+لباسای مدرسه امون و بپوشیم؟

کریستال با اون چشمای خوشگلش متعجب زل زد به من و گفت

_نگو که لباسای مدرسه ات و نگه نداشتی؟ تو مگه نمیدونستی که همه بچه ها یه بار اینکار و بعد از اینکه مدرسه اشون تموم میشه انجام میدن و به یاد قدیم لباسای مدرسه اشون و میپوشن و میرن بیرون؟