10.

227 39 30
                                    

اول ووت⭐بدید. بعد بخونید:)♥

❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄

🌹رز
نیویورک 6:37pm

تلفن و قطع کردم. مایک در خونه و بست و جعبه های پیتزا گذاشت روی میز وسط هال و خودش و کنارم انداخت روی مبل  و زل زد به من

_خب؟

شونه هام و انداختم بالا

+چی خب؟

مایک عصبی موهاش و به هم ریخت و زل زد بهم

_مورگان بهت چی گفت پشت تلفن؟

+پیچیده اس!

_رزززز...

+خب ببین،بیا از اول همه چی و مرور کنیم.

مایک جعبه پیتزا و باز کرد و یه تیکه پیتزا برداشت و زل زد بهم

_باشه.

و اولین گازش و زد. با خنده بهش نگاهی کردم و منم جعبه پیتزام و کشیدم سمت خودم و درش و باز کردم.

+خب دلیل اینکه اون دنیا با این دنیا، فصل هاش فرق داره بخاطر اینه که سیاره هامون جای قرار گرفتنشون توی فضا فرق داره.

گازی به پیتزا زدم و از لذت چشمام و بستم. خدایی غذایی بهتر از پیتزا وجود داره؟ من که میگم نه!چشمام و باز کردم که دیدم مایک طور خاصی داره بهم نگاه میکنه. لبخندی بهش زدم که لپم و کشید

+داشتم میگفتم. بعد اینکه دلیل اینکه اونجا الان سال 2019 و اینجا 2020 بخاطر اینه که دنیای ما 6 ماه از دنیای اونا جلوتره. اونجا تابستونه و اینجا زمستون.

مایک بی حوصله گفت

_خببببب. برو سر اصل مطلب.

+اِاااا صبر داشته باش. دروازه اصلی اینجا دریاچه اس و اون دنیا و نمیدونیم دروازه اصلی کجاست و حدس میزنیم که باید میدون شهر باشه اونم بخاطر اینه که اولین بار اونجا رفتم. وقتی میخوام برم اون دنیا خون دماغ میشم و گوشی من اونجا آنتن که نمیده هیچ، کلا خاموش میشه(با حسرت و گفتم) دلم برای گوشی قبلیم تنگ شد! آخرم نفهمیدم کجا گمش کردم؟!

_من بازم میگم شاید توی اون دنیا گم کردیش!!

+به هر حال، هیچ کسی منو اونجا نمیشناسه و من اونجا هیچ هویتی ندارم و اثر انگشتی از من اونجا وجود نداره. من نباید همزادم و اونجا ببینم. و از همه مهم تر گیر یه آدم خلافکار توی اون دنیا افتادم و جز اون کسی و ندارم و فکر کنم وقت هایی که اونجا رفتم باید برم پیش اون

مایک با شنیدن جمله آخرم لقمه اش پرید تو گلوش و با تعجب زل زد به من. نوشابه اش و برداشت و کمی ازش خورد و با عصبانیت گفت

_آدم قحطه؟ حالا چرا پیش اون سادیسمی میخوای بری؟؟ این همه آدم توی اون دنیا هستش حالا چرا اون؟

Breathing in your world [Z.M]Where stories live. Discover now