🚬زین
نیویورک 9:22am+زین بیا انبار. اینجا بَستیمِشون. دو نفرن.
_الان راه میافتم لویی .
اسلحه ام و چک کردم و گذاشتم پشت کمرم. رفتم سمت در خونه که کسی در خونه و زد. با تعجب سرجام ایستادم و زل زدم به در. یعنی اونا برای لویی و بچه ها تله گذاشتن تا من اینجا تنها بشم و منو سر به نیست کنن؟ اسلحه ام و در آوردم و رفتم پشت در ایستادم، دوباره در زدن. از چشمی نگاه کردم که با دیدن رز پشت در تعجب کردم. سریع در و باز کردم
+بیا... (با دیدن لباس خوابش حرفم و یادم رفت. وات د فاک اون چرا لباس خواب تنشه؟)... آممم... (سرم و با اسلحه خاروندم )... بیا تو
رز با ترس گفت
_تو که نمیخوای منو بکشی؟
نگاهش و دنبال کردم که دیدم اسلحه هنوز دستمه. گذاشتمش پشت کمرم
+نه. میشه بیایی تو یا میخوایی با این هیکل سکسیت بیرون نمایش راه بندازی؟
رز نگاهی به خودش کرد و با خجالت پایین لباسش و گرفت و کشید پایین نیشخندی زدم و زل زدم بهش
_آخه...
+چیه؟من کار دارم!
_میشه... پول تاکسی و حساب کنی؟
با تعجب بهش نگاه کردم
+ببخشید؟
_میگم میشه پول (به تاکسی که جلوی خونه بود اشاره کرد) تاکسی و حساب کنی؟؟
همون موقع یه پسر سیاهپوست کله اش و از ماشین آورد بیرون و داد زد
+خانم نمیخواین پول ما و بدید؟؟؟ کار و زندگی داریماااا. یک ساعته منو علاف خودتون کردید.
رز برگشت نگاهی به اون کرد و سریع برگشت سمتم
_بخدا پول الان ندارم. قول میدم بعدا بهت بدم هرچقدر شد.
من که هنوز گیج بودم سری تکون دادم با سرم به داخل اشاره کردم
+تو برو تو...
رز سری تکون داد و رفت تو. منم رفتم سمت راننده تاکسی و دست کردم تو جیبم و کیف پولم و در آوردم و پول و انداختم رو پاهاش و برگشتم رفتم سمت در خونه.
_آقا وایسااااا، این پول خیلی زیاده. بیا بقیه اشو بگیر.
+بقیه اش مال خودت. گورت و گم کن و دیگه اینورا نبینمت.
اومدم تو خونه و در و بستم. رز روی مبل نشسته بود.
+خب؟
از جاش بلند شد و خودش و بقل کرد
_چی خب؟؟
+تو یه دفعه ای از کجا پیدات شد؟ تو چرا همیشه خروس بی محلی؟؟
YOU ARE READING
Breathing in your world [Z.M]
Mystery / Thriller❣ ☄ خودمم نمیدونم چجوری... فقط میدونم وقتی که چشمام و باز کردم توی دنیایی که تو زندگی میکردی پیدا شدم و من تو دنیای خود تو غرق شدم!