15.

257 42 53
                                    

🚬زین
نیویورک 8:11am

با سردرد زیادی از خواب بیدار شدم. دستام و تکیه گاه کردم و بلند شدم که با تعجب به صحنه روبه روم خیره شدم. وات؟ من روی رز خوابیده بودم؟ سریع به پایین نگاه کردم که دیدم لباس تنمونه. یکم فکر کردم که دیشب چیشد؟ فقط یادمه که از خستگی زیاد خوابم برد. رز خیلی آروم خوابیده بود و بخاطر نفسی که میکشید سینه اش بالا و پایین میشد. گرمم شد. سریع از روش بلند شدم و رفتم توی حموم. بعد اینکه دوش گرفتم حوله ای دور کمرم پیچیدم و یه حوله دیگه برداشتم و شروع کردم خشک کردن موهام. اومدم بیرون و دیدم رز هنوز خوابیده. جلوی آیینه ایستادم و درحالی که موهام و خشک میکردم از توی آیینه زل زدم بهش که یه دفعه ای دیشب و یادم اومد.

+ز.. ززینن.. چیکار... میکنی...
+داشتی کابوس میدیدی.... زین به من نگاه کن... زین
+داشتی کابوس میدیدی. ببین الان بیداری. همه چی تموم شد.

و بعد نوازشش که باعث شد خوابم ببره. لبخندی روی لبم نشست که با تکون خوردن رز سریع جمعش کردم و حوله و انداختم روی شونه ام و رفتم کشو میز کنار تخت و کشیدم بیرون و گوشی کاریم و برداشتم و شروع کردم به چک کردن که همون موقع رز چشم بسته دستش و کشید سمتم و اخمی کرد و سریع چشم هاش و باز کرد و نیم خیز شد که با دیدن من نفسش حبس شد.

_صبح بخیر

با صبح بخیر من به خودش اومد و نفسش و داد بیرون و لبخند کم جونی زد

+صبح بخیر زین.

سریع بلند شد و شروع کرد به مرتب کردن تخت و منم گوشی و انداختم توی کشو و درش و محکم بستم که رز یکم پرید. نیشخندی زدم،دختره ترسو. رفتم توی اتاق لباس تا لباس بپوشم. همین طور که لباس میپوشیدم صداش و شنیدم

+زین؟

_بله؟

+میتونم بیام تو؟

پیرهنم و تنم کردم و با گفتن بیا در و باز کرد و اومد تو و با خجالت آروم گفت

+میشه... برم حموم؟

سری تکون دادم و یکی از کت هام و برداشتم

_آره

کت و پوشیدم که دیدم داره میره بیرون

_کجا؟ مگه نگفتی برم حموم؟

چرخید سمتم سری تکون داد که به حموم توی اتاقم اشاره کردم

_راه از این وره

با چشمای گرد پرسید

+از حموم تو استفاده کنم؟؟

سری تکون دادم

_آره. اینجا سه تا حموم داریم یدونه پایین و دوتا بالا که یکی اتاق منه و یکی اتاق مهمان.

+خب... من از مال اتاق مهمان استفاده میکنم. اونجا هم وان داره.

_اوممم هرجوری راحتی من بخاطر این گفتم که حموم اینجا شیر دستی داره و (به پاش که باند پیچی بود اشاره کردم) بتونی راحت تر حموم کنی.

Breathing in your world [Z.M]Where stories live. Discover now