8.

229 41 32
                                    

داشت میرفت سمت راه پله که داد زدم

_هی تو پیش خودت چی فکر کردی؟؟ فکر کردی مثل هرزه های دورتم؟؟

یه دفعه ای ایستاد و منم چون با سرعت به سمتش میرفتم و محکم خوردم بهش. برگشت و محکم منو کوبوند به نرده های پله و با ترس پایین پیرهنش و چنگ زدم تا پرت نشم پایین. با اون چشماش زل زد تو چشمام، با آروم ترین صدای ممکن گفتش

+دیگه داری زیاده روی میکنی. تو که نمیخوای ایندفعه یکی از اون گلوله هایی که روی میز کنار تخت بود استفاده کنم؟ هوم؟

پیرهنش و بیشتر فشردم و زمزمه کردم

_چ.. چی؟

نیشخندی زد و منو فشرد به نرده ها

+ توی اتاق که داشتی فضولی میکردی باید اون گلوله ها دیده باشی؟نه؟

آب دهنم و قورت دادم و سرم و بالا و پایین کردم. دوباره نیشخندی زد و ازم فاصله گرفت و با گفتن 'خوبه' از پله ها رفت پایین. اگه بگم نترسیدم دروغ گفتم. ولی اون وقتی با چشماش زل میزد بهم باید بگم که... اون خیلی سکسیه.
از پله ها رفتم پایین و اونو دیدم که توی ماکروویو یه ظرفی و گذاشت و بی حوصله روشنش کرد. منم رفتم و بدون هیچ حرفی روی یکی از صندلی های بلند و سیاه کنار اوپن نشستم و زل زدم بهش. ظرف شیر و از توی یخچال آورد بیرون و در یخچال و بست و ظرف گذاشت رو اوپن. یه لیوان گذاشت روی میز و توش شیر ریخت و گذاشت جلوم. ساعد دستاشو گذاشت روی میز و زل زد بهم

+ببینم تو واقعا گرمت نیست؟

با تعجب بهش نگاه کردم که با چشماش به لباسم اشاره کرد. حواسم نبود که بافت تنم بود. دستام و دور لیوان حلقه کردم و نزدیک لبم آوردم.

_چطور؟

بعد گفتن این حرف یه قلپ از شیر خوردم که با حرف بعدی زین شیر پرید توی گلوم

+آخه الان آگوستِ و خب میدونی یکم با عقل جور در نمیاد.

_آگووووووست؟

زین که با تعجب بهم زل زده بود،قطره شیری و که روی گونه اش بود و پاک کرد

+آره آگوست.

الان که فوریه اس! آگووووست؟ دهنم و پاک کردم و با ترس پرسیدم

_چه سالیه الان؟

زین پوکر گفت

+2019

چی؟ ولی الان که 2020!!!!

زین که دید چیزی نمیگم با پوزخند گفت

_نکنه مسافر زمانی؟

منم اخمی کردم و جوابش و ندادم. زین ظرف و از توی ماکروویو درآورد و از توش تیکه های کیک شکلاتی و درآورد و گذاشت توی دو تا بشقاب. یکی از بشقاب ها و گذاشت جلوی من

Breathing in your world [Z.M]Where stories live. Discover now