چی؟دنیای موازی؟ اون چشه؟؟
_رز، بهتره استراحت کنی.
اومدم از اتاق برم بیرون که صدام کرد.
+مایک؟
دستم و روی دستگیره در گذاشتم و برگشتم بهش نگاه کردم.
+حرفم و باور نکن. ولی یه سوال. من چجوری خودم و اونقدر محکم به صندلی بستم؟ چجوری خودم و زخمی کردم؟
لعنتی. دارم دیوونه میشم. گیج بهش نگاه کردم.
_نمیدونم رز. نمیدونم...
از جاش بلند شد و خودش و بغل کرد.
+یه سوال مهم تر. (با سرش به صندلی اشاره کرد) تو تابحال این صندلی و تو خونه دیدی؟
با تعجب به صندلی نگاه کردم. لعنتی. اون راست میگفت. ما اصلا چنین صندلی تو خونه نداریم.
__________________________________
❥ رز
با سوال آخرم رسما تیر آخر و زدم.
گیج از اتاق رفت بیرون. روی تختم نشستم و سرم و بین دستام گرفتم. خودمم از چیزی که گفتم مطمئن نیستم. ولی خواب که نیست چون اگه خواب بود با اون درد ها و کتک ها بیدار میشدم. توهمم نیست چون... سرم و آوردم بالا و به خودم توی آیینه قدی کمدم که روبه روم بود زل زدم، چون اگه توهم بود این زخم ها نباید می بود!به صندلی و طناب ها نگاه کردم. من اینارو با خودم آوردم. پس واقعا نه توهمه و نه خواب.
از حموم اومدم بیرون و به ساعت نگاه کردم 18:23
آب موهام و با حوله گرفتم و توی آیینه به خودم نگاه کردم. اون واقعا صورتم و با یه سیلیش به فاک داد. لبم گوشه اش پاره بود و زیر چشمم کمی زرد شده بود. حوله و انداختم توی سبد لباس کثیف ها و رفتم پایین. مایک روی مبل نشسته بود و پاهاش و گذاشته بود روی میز و داشت مشروب میخورد. سرش و آورد بالا و بهم زل زد. میتونستم سردرگمی و توی چشماش ببینم.
رفتم توی آشپز خونه و جعبه کمک های اولیه و برداشتم. یه گوش پاک کن برداشتم و اومدم روش کرم بزنم که دستی اومد اونا و ازم گرفت. برگشتم زل زدم به مایک که با ناراحتی به صورتم نگاه میکرد._بشین. خودم برات میزنم.
خودم و کشیدم بالا و روی اوپن نشستم. لبخند کمرنگی روی لبش اومد.
_هنوز یاد نگرفتی که اوپن جای نشستن نیست؟ این صندلی ها و (به صندلی های کنار اوپن اشاره کرد) برای دکور نذاشتن.
شونه هام و انداختم بالا و اونم با لبخند سری تکون داد و یکمی کرم روی گوش پاک کن زد و اون و گذاشت روی لبم.
+اخخخ
اخمی کرد و دستش و کشید عقب
_اگه بفهمم کی دست روی خواهر خوشگلم بلند کرده خودم دستشو خورد میکنم.
YOU ARE READING
Breathing in your world [Z.M]
Mystery / Thriller❣ ☄ خودمم نمیدونم چجوری... فقط میدونم وقتی که چشمام و باز کردم توی دنیایی که تو زندگی میکردی پیدا شدم و من تو دنیای خود تو غرق شدم!