تورو به همین وقت عزیز قرنطینه ووت بدید جون هرکی دوست دارید 😭😑
توروخدا فف و به دوستاتون معرفی کنید حمایت کنید منه فلک زده و 😭
❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄🚬زین
نیویورک 11:57amهمین طور که سرم و با حوله خشک میکردم از حموم اومدم بیرون و زل زدم به کمد و با خودم فکر میکردم مهمونی ای که امشب کریس گرفته و همه و دعوت کرده حتمن یه نقشه ای داره که متوجه رز شدم که روی تختم نشسته و سرش پایین بود. حوله و انداختم روی شونه ام رفتم و تکیه دادم به در اتاق لباس.
_چیکار میکنی؟
سرش و آورد بالا و دهنش مثل ماهی باز و بسته شد
+هیچی فکر میکنم.
_به چی؟
زل زده بود به سینه ام و سرش و آورد بالا
+چی؟ چی گفتی؟
_میگم به چی فکر میکنی؟
+به اینکه چرا ایندفعه طولانی مدت موندم و هنوز برنگشتم.
تکیه ام و از در برداشتم و نزدیکش شدم و بالای سرش ایستادم
_برای بار هزارم میگم. تو حق نداری جایی بری. فهمیدی؟
اونم کلافه سرش و آورد بالا و زل زد تو چشمام
+آخه من از کجا بدونم که کی قراره برگردمممم؟
_رززززز. میشه بهم حقیقت و بگی؟ اینجوری که حرف میزنی منو عصبی میکنه. نمیفهمم چی میگی.
+من بهت دروغ نمیگم
_ولی حقیقت هم نمیگی...
دهنش باز دوباره مثل ماهی باز و بسته شد ولی چیزی نگفت و منم پوفی کردم و اومدم برم که متوجه لکه خونی کوچیک روی پاش شدم. برگشتم و رفتم سمت اتاق لباس
_بزار لباس بپوشم بیام زخمت و تمیز کنم. بعدش میخوام برم بیرون.
در اتاق و پشت سرم بستم.
❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄
🚬زین
نیویورک 1:22pm_میتونم کمکتون کنم؟
برگشتم و زل زدم به دختری که کنارم ایستاده بود. بی حوصله نگاهی به لباسا کردم
+از پیرهن ها همه طرحش و میخوام
چرخیدم سمت شلوارا، از شلوار زیاد خوشم نمیومد
+دوتا شلوار راحتی و یدونه از اون شلوارک جین کوتاه ها و دو تا شلوار جین مشکی و آبی
برگشتم سمت رگال بلوز ها
_ از این بلوز ها و شونیز ها هم از هرکدومشون یکی یدونه.
چرخیدم سمت کفش ها و کیف ها
YOU ARE READING
Breathing in your world [Z.M]
Mystery / Thriller❣ ☄ خودمم نمیدونم چجوری... فقط میدونم وقتی که چشمام و باز کردم توی دنیایی که تو زندگی میکردی پیدا شدم و من تو دنیای خود تو غرق شدم!