14.

242 42 41
                                    

تورو به همین وقت عزیز قرنطینه ووت بدید جون هرکی دوست دارید 😭😑
توروخدا فف و به دوستاتون معرفی کنید حمایت کنید منه فلک زده و 😭
❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄

🚬زین
نیویورک 11:57am

همین طور که سرم و با حوله خشک میکردم از حموم اومدم بیرون و زل زدم به کمد و با خودم فکر میکردم مهمونی ای که امشب کریس گرفته و همه و دعوت کرده حتمن یه نقشه ای داره که متوجه رز شدم که روی تختم نشسته و سرش پایین بود. حوله و انداختم روی شونه ام رفتم و تکیه دادم به در اتاق لباس.

_چیکار میکنی؟

سرش و آورد بالا و دهنش مثل ماهی باز و بسته شد

+هیچی فکر میکنم.

_به چی؟

زل زده بود به سینه ام و سرش و آورد بالا

+چی؟ چی گفتی؟

_میگم به چی فکر میکنی؟

+به اینکه چرا ایندفعه طولانی مدت موندم و هنوز برنگشتم.

تکیه ام و از در برداشتم و نزدیکش شدم و بالای سرش ایستادم

_برای بار هزارم میگم. تو حق نداری جایی بری. فهمیدی؟

اونم کلافه سرش و آورد بالا و زل زد تو چشمام

+آخه من از کجا بدونم که کی قراره برگردمممم؟

_رززززز. میشه بهم حقیقت و بگی؟ اینجوری که حرف میزنی منو عصبی میکنه. نمی‌فهمم چی میگی.

+من بهت دروغ نمیگم

_ولی حقیقت هم نمیگی...

دهنش باز دوباره مثل ماهی باز و بسته شد ولی چیزی نگفت و منم پوفی کردم و اومدم برم که متوجه لکه خونی کوچیک روی پاش شدم. برگشتم و رفتم سمت اتاق لباس

_بزار لباس بپوشم بیام زخمت و تمیز کنم. بعدش میخوام برم بیرون.

در اتاق و پشت سرم بستم.

❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄❄
🚬زین
نیویورک 1:22pm

_میتونم کمکتون کنم؟

برگشتم و زل زدم به دختری که کنارم ایستاده بود. بی حوصله نگاهی به لباسا کردم

+از  پیرهن ها همه طرحش و میخوام

چرخیدم سمت شلوارا، از شلوار زیاد خوشم نمیومد

+دوتا شلوار راحتی و یدونه از اون شلوارک جین کوتاه ها و دو تا شلوار جین مشکی و آبی

  برگشتم سمت رگال بلوز ها

_ از این بلوز ها و شونیز ها هم از هرکدومشون یکی یدونه.

چرخیدم سمت کفش ها و کیف ها

Breathing in your world [Z.M]Where stories live. Discover now