÷چه غلطی کنیم حالا؟
٪جینی عزیزم چیزی نشده ک...
÷چیزی نشده؟؟؟چیزی نشده؟؟؟چطور میتونی اینو بگی؟؟اون چوی عوضی حداقل سه هفته قبل مسابقات بهمون خبر میداد که مسابقه داریم اما حالا چی؟؟اون یهو به جونگ کوک زنگ میزنه و با پر رویی تمام صداشو میندازه تو گلو و میگع : (تا هشت روز دیگه یه مسابقه ی مهم در پیش داریم و از این غلطا بعد تو میگی هیچی نشدهههه؟؟؟
+هیونگ...ما از پسش بر می...
÷تو دیگه ساکت باش!
+اوکی غلط کردم...
جنی آروم پوست دور انگشت هاش رو میجوید و کف دست هاش به طرز عجیبی عرق کرده بودن
لیسا آروم دست جنی رو گرفت و انگشت هاشون رو داخل هم حلقه کرد و با انگشت شصتش شروع به نوازش دست جنی کرد (🙂💔🚬)
کل اکیپ استرس داشتند مخصوصا تهیونگ چون که اون احساس میکرد اگه دارک اسمایل یک درصد هم بخوان ببازن ، تقصیر تهیونگه!
چون که اون تازه وارد بود و تجربه ی زیادی توی موتور سواری نداشت و همین باعث استرس بی نهایتش شده بود!
اون از پس مسابقه ی درون کشوری بر اومده بود اما مسابقه بین چین و کره و تایلند؟ نه نه نه اون (تهیونگ) از پسش بر نمیومد!
/ باید یه فکر اساسی کنیم...کلا باید در طول بیست و چهار ساعت حدود چهار یا پنج ساعت بخوابیم...و حداقل هشت ساعت در روز تمرین کنیم چون چینی ها خیلی موتور های پیشرفته و مدرنی دارن! و امکان داره که با تکنولوژی ، موتور هاشون رو پیشرفته کنن که این تکنولوژی باعث سرعت موتورشون هم میشه...
^ رز درست میگه بچه ها...ما هم باید یه مقدار موتور هامون رو پیشرفته کنیم...موتور های توربو یا حداقل لاستیک های مقاوم تر...
٪ لاستیک های مقاوم خیلی مهم اند چون یادمه یبار لوهان موقع موتور سواری ، لاستیک موتورش بخاطر یه سنگریزه و سرعت زیاد ، پاره شد اما لوهان خوب تونست موتور رو مهار کنه و با کله نیفته زمین!
جونگ کوک متوجه سکوت تهیونگ شد...
تهیونگ خیلی آروم سرشو پایین انداخته بود و با دندون هاش به جون پوست لبش افتاده بود.
جونگ کوک نمیتونست تهیونگ رو اون جوری ببینه...+بچه ها اول باید یه مقدار استراحت کنیم و حدود سه ساعت دیگه همگی داخل پیست موتور سواری باشید و لیسا...سعی کن تا امشب موتور ها رو قدرتمند و زیبا طراحی کنی!
لیسا چشم هاشو تو کاسه چرخوند و آدامسشو باد کرد.
^ مودبانه تر هم میتونستی بگی!
و زیر لب به جونگ کوک فحش داد که از گوش کوک جا نموند.
^ پسره ی بی ریخت!
YOU ARE READING
▪︎DARK SMILE▪︎
Fanfictionلبخند تاریک [Completed] کاپل اصلی: کوکوی کاپل فرعی: نامجین_جنلیسا_یونمین ژانر :مدرسه ای _رمنس _اسمات_فان خلاصه داستان : تهیونگ از بچگی تا حالا خیلی درد کشیده بود تا اینکه وقتی به دانشگاه میره و با فهمیدن راز جونگ کوک ، همه چیز تغییر میکنه و زندگیش...