لبخند تاریک [Completed]
کاپل اصلی: کوکوی
کاپل فرعی: نامجین_جنلیسا_یونمین
ژانر :مدرسه ای _رمنس _اسمات_فان
خلاصه داستان :
تهیونگ از بچگی تا حالا خیلی درد کشیده بود تا اینکه وقتی به دانشگاه میره و با فهمیدن راز جونگ کوک ، همه چیز تغییر میکنه و زندگیش...
+هیونگ به نظر میاد خیلی بچه باشه... چون... نمیدونم... هنوزم دودلم
٪جین همه ی اطلاعاتشو در آورده ، خودت که میدونی جین مورد اعتماد ترین شخصه
+دستت درد نکنه دیگه هیونگ
÷هوی بچه وقتی نامی میگه که من مورد اعتماد ترین شخصم یعنی هستم... دیگه هم رو حرف هیونگات حرف نزن... اینم پرونده ی کیم تهیونگ... کل زندگیشو در آوردم دیگه. چی از جون این بیچاره میخواین؟
نامجون لبخند چال داری زد و گفت :
٪جینی ما قراره تهیونگ رو به عنوان عضو جدید اکیپمون معرفی کنیم اما نه به این زودی... باید اول به سمت خودمون بکشونیمش ، و خب در غیر این صورت آقای چوی هویت هامونو لو میده. ما تنها گروهی هستیم که شیش نفریم. باید هر چه زودتر عضو هفتم رو اضافه کنیم
÷حالا چرا تهیونگ؟
+دستور آقای چوی عه
÷اوممم... اوکی
******
+خب بچه ها امسال ما المپیاد موتور سواری داریم که خب میشه گفت خیلی هیجان انگیزه... برای لیگ امسال چهار تا داوطلب میخوام. کیا دوست دارن که توی این مسابقه ی هیجان انگیز شرکت کنن؟
جنی دستشو برد بالا و دست تهیونگ رو هم بالا گرفت. تهیونگ با تعجب بهش نگاه کرد :
_چیکار میکنی؟
=ته اینطوری خیلی خوب میشه ، میتونی موتور سواری یاد بگیری و لذت واقعی زندگی رو تجربه کنی و با ذوق خندید
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
تهیونگ هم که بدش نمیومد موتور سواری کنه ، دستشو بالا گرفت.
+دوتا داوطلب اول ، کیم تهیونگ و جنی کیم... بقیه؟ دو نفر دیگه لازم دارم
جیسو و هوسوک هم که دیدن دوستاشون دارن شرکت میکنن ، اون دوتا هم دستاشونو بالا بردن
+خیل خب... ظرفیت تکمیل شد ، اما فقط یه نفر برای فینال میره از بین شما چهار نفر : جنی کیم ، جیسو کیم ، جانگ هوسوک و کیم تهیونگ
تهیونگ به مربی جذابش نگاه کرد ، زیادی خوشتیپ نبود؟ و... خب... با اون صداش نگاهاش... لبخنداش... اخماش... همه چیزش جذاب بود مخصوصا تتو های روی دستش... (اینا حرفای خودمم بود البته😂) تهیونگ یهو به خودش اومد که دید دقیقا تو چشمای استاد جئون زل زده بعد به صورت پوکری تو ذهنش گفت :
" این چه چرندیاتی بود که بافتم دقیقا؟؟ اگه دوست دختر داشته باشه چی؟؟ اگه کلا گی نباشه چی؟؟ "
دوباره به خودش اومد ، دید بازم داره چرت میگه
تو دلش گفت : رسما خل شدم و با جنی و هوسوک و جیسو از کلاس بیرون رفت
جونگ کوک با پوزخندی که رو لبش بود زمزمه کرد :
+دیگه رسما داری تو دامم میوفتی بیبی بوی!
******
تا الان چطور بود؟😁
میدونم کم بود ولی به بزرگواری خدتون ببخشین😂 دستم شکست😐😂 اولین فیکمه... زیاد بم سخت نگیرین🥺😂💜 بوز💜💛💚💙💖❤🧡🖤