هایی
چطوین
خب اومدم یه پارت آپ کنم😁*****
+هیونگ به نظر میاد خیلی بچه باشه... چون... نمیدونم... هنوزم دودلم
٪جین همه ی اطلاعاتشو در آورده ، خودت که میدونی جین مورد اعتماد ترین شخصه
+دستت درد نکنه دیگه هیونگ
÷هوی بچه وقتی نامی میگه که من مورد اعتماد ترین شخصم یعنی هستم... دیگه هم رو حرف هیونگات حرف نزن... اینم پرونده ی کیم تهیونگ...
کل زندگیشو در آوردم دیگه. چی از جون این بیچاره میخواین؟نامجون لبخند چال داری زد و گفت :
٪جینی ما قراره تهیونگ رو به عنوان عضو جدید اکیپمون معرفی کنیم اما نه به این زودی... باید اول به سمت خودمون بکشونیمش ، و خب در غیر این صورت آقای چوی هویت هامونو لو میده. ما تنها گروهی هستیم که شیش نفریم. باید هر چه زودتر عضو هفتم رو اضافه کنیم
÷حالا چرا تهیونگ؟
+دستور آقای چوی عه
÷اوممم... اوکی
******
+خب بچه ها امسال ما المپیاد موتور سواری داریم که خب میشه گفت خیلی هیجان انگیزه... برای لیگ امسال چهار تا داوطلب میخوام.
کیا دوست دارن که توی این مسابقه ی هیجان انگیز شرکت کنن؟جنی دستشو برد بالا و دست تهیونگ رو هم بالا گرفت.
تهیونگ با تعجب بهش نگاه کرد :_چیکار میکنی؟
=ته اینطوری خیلی خوب میشه ، میتونی موتور سواری یاد بگیری و لذت واقعی زندگی رو تجربه کنی و با ذوق خندید
تهیونگ هم که بدش نمیومد موتور سواری کنه ، دستشو بالا گرفت.
+دوتا داوطلب اول ، کیم تهیونگ و جنی کیم... بقیه؟ دو نفر دیگه لازم دارم
جیسو و هوسوک هم که دیدن دوستاشون دارن شرکت میکنن ، اون دوتا هم دستاشونو بالا بردن
+خیل خب... ظرفیت تکمیل شد ، اما فقط یه نفر برای فینال میره از بین شما چهار نفر : جنی کیم ، جیسو کیم ، جانگ هوسوک و کیم تهیونگ
تهیونگ به مربی جذابش نگاه کرد ، زیادی خوشتیپ نبود؟
و... خب... با اون صداش
نگاهاش...
لبخنداش...
اخماش...
همه چیزش جذاب بود
مخصوصا تتو های روی دستش...
(اینا حرفای خودمم بود البته😂)
تهیونگ یهو به خودش اومد که دید دقیقا تو چشمای استاد جئون زل زده
بعد به صورت پوکری تو ذهنش گفت :" این چه چرندیاتی بود که بافتم دقیقا؟؟ اگه دوست دختر داشته باشه چی؟؟ اگه کلا گی نباشه چی؟؟ "
دوباره به خودش اومد ، دید بازم داره چرت میگه
تو دلش گفت : رسما خل شدم
و با جنی و هوسوک و جیسو از کلاس بیرون رفتجونگ کوک با پوزخندی که رو لبش بود زمزمه کرد :
+دیگه رسما داری تو دامم میوفتی بیبی بوی!
******
تا الان چطور بود؟😁
میدونم کم بود ولی به بزرگواری خدتون ببخشین😂
دستم شکست😐😂
اولین فیکمه... زیاد بم سخت نگیرین🥺😂💜
بوز💜💛💚💙💖❤🧡🖤
YOU ARE READING
▪︎DARK SMILE▪︎
Fanfictionلبخند تاریک [Completed] کاپل اصلی: کوکوی کاپل فرعی: نامجین_جنلیسا_یونمین ژانر :مدرسه ای _رمنس _اسمات_فان خلاصه داستان : تهیونگ از بچگی تا حالا خیلی درد کشیده بود تا اینکه وقتی به دانشگاه میره و با فهمیدن راز جونگ کوک ، همه چیز تغییر میکنه و زندگیش...