part (27)

991 139 39
                                    

اول یه ذره واسه کاور بمیرین بعد داستانو شرو کنیم🙂🥂

.
.
.
.
.
.

این...تهیونگ بود؟!

جونگ کوک با حالت زاری روی تخت نشسته بود و به صفحه ی گوشی خیره شده بود...

+اون لعنتی الان گوشیش دستشه و حتی به من یه پیامم نداده؟؟ خب فاک به همه چی!

از طرف دیگه کل اکیپ ریخته بودن پی وی تهیونگ و تهیونگ پی وی همه رو جواب داده بود و خیلی شیک و زیبا پیام های پی در پی جونگ کوک رو نادیده گرفته بود!

÷ میشه بگی دقیقا چه غلطی کردی که پیویتو جواب نمیده؟

+لعنت به من...لعنت به اون نقاب دار فاکی...لعنت به خواهر جنده ش...لعنت به دارک وب...لعنت ب...

^ میشه بگی داری چی میبافی دقیقا؟! نقاب دار؟ جنده؟؟ وات د فاک کوک!

جونگ گوک چاره ای نداشت جز تعریف کردن ماجرا....

.
.
.
.
.
.

همه ی اعضا با تعجب یه دیوار انتخاب کرده بودن و بهش زل زده بودن...

+آره دیگه...کل ماجرا همین بود! الانم تهیونگ منو ب عنشم حساب نمیکنه! بخاطر اون دوتا جنده ی خر!

/ یجورایی هم حق با توئه هم حق با تهیونگ...

٪ دقیقا...جونگ کوک بخاطر حفاظت از جون تهیونگ اون کارو کرد...اما دیدن خیانت...خیلی خب سخته...!

+مگه از قصد کردم؟!؟!

÷نه کوکی...جونی میگه که کلا خیانت چیز تلخیه! اگه تو جای تهیونگ بودی چیکار میکردی؟ هیچکس تحمل خیانت عشقشو نداره! تهیونگ از پشت پرده ی این ماجرا خبر نداره و خب...یکم زود قضاوت کرد...

=وای اوپا...یچیزی میگیا! انتظار داشتی بمونه بگه...خب...اشکال نداره فدای سرت که بهم خیانت کردی؟

÷وات د هل؟ من کی همچین چیزی گفتم!

جونگ کوک عصبی از جاش بلند شد و به سمت اتاق مشترک خودش و تهیونگ رفت....تهیونگی که معلوم نبود میتونه دوباره دلشو بدست بیاره یا نه...!

.
.
.
.
.
.

هوسوک به دختری که موهای مشکی قرمز و کلی تتو پیرسینگ داشت نگاه کرد.

$هی گوجه...پرونده ی یه نفرو میخواستم!

¥فاک یو هوپ! کی میخوای آدم شی هان؟ اصلا دلم میخواد موهامو قرمز کنم!

$خب حالا پرونده ی کیم تهیونگو بده...

¥اگه ارباب بفهمه قطعا زنده ت نمیزاره...با عزیزدردونه ی ارباب چیکار داری؟

هوسوک چشاشو تو کاسه چرخوند.

$اوووه کامان! پرونده شو بده دیگه! توجیه کردن ارباب هم با خودم!

▪︎DARK SMILE▪︎Where stories live. Discover now