فصل 28 : کلیسا

202 54 69
                                    

Moro Mansion

²¹:⁰⁰ PM

خدمتکار ارشد بعد از پر کردن هریک از بشقاب ها چندین قدم به عقب برمیداره

همزمان با باز شدن در سالن غذا خوری توسط دربان ها خدمتکاران احترامی به خانواده سلطنتی مورو به همراه زوج جوان فلتون میگذارند

صندلی هارو به عقب و پارچه هارو برای جلوگیری از هر لکه ای به روی لباسشون اماده میکنند

بعد از اشاره ی کوتاهی از کتلین کولکیت هارو به هر جام سرازیر کردند

شب سرد و در عین حال زیبایی بود.. اسمان پر ستاره ای به همراه ابرهایی که حتی درون تاریکی اسمان هم دیده میشدند

موسیقی ملایمی که توسط نوازنده های حاضر در سالن نواخته میشد و اشکارا ترین صدا بین انها ویالونی بود که توسط بت نواخته میشد

پیرزن با لبخندی که باعث چین خوردگی ای به روی صورتش میشد سمت داماد ثروتمندش برمیگرده

کتلین "امیدوار بودم زودتر از این ها برای دل جویی از بل بیاید مستر فلتون"

تام با تکونی که به پارچه میده اون رو به روی شلوارش مینشونه و ابرویی بالا میندازه

تام " بین ما مشکلی نبود که بخواد دل جویی ای صورت بگیره"

دختر با پوزخندی سر سری کارد و چنگالش رو به بالا نیاره و لبخند ببند دهنتویی سمت فلتون جوان میزنه

کتلین "پس اون گریه های شبانه اش برای دلتنگی پدر و مادرش بوده؟"

تام با برگشتن به سمت تازه عروسش لبخند کوتاهی میزنه و مشغول غذایش میشه

پس اون بخاطر رفتار تام دلخور و رنجیده بوده
بر عکس هر زمانی از زندگی کسالت وار و افسرده اون دو ، عمارت مورو پر از گرما و عشقی بود که میان این پیرزن و پیرمرد هر روز اوج میگرفت

حتی تام ، پسری که متوجه عشق و اتش محبت نبود متوجه این تفاوت بزرگ میان زندگی خودش و اونها بود

حتی از این عمارت هم میتونست تصور کنه که بدون اِما و حتی خودش اون خونه هنوز هم سرد و پر از تاریکی هست

بیل"دخترم.. میتونی برام کاری انجام بدی؟"

اِما با برگشتن به سمت پدربزرگ اش کنجکاو نگاهی بهش میندازه

اِما " اگه در توانم باشه چرا که نه"

تام همونطور که استیک گیر افتاده به داخل چنگال رو داخل دهنش میگذاشت شنوای این مکالمه بود

بیل" میخوام فردا وقتی به پیش پاپ میری یک سری هدایا رو براش ببری"

تام با نگاه کردن به اِما متوجه اروم و بی حالی نفس هاش شد

East Of Heaven | FeltsonWhere stories live. Discover now