East Of Heaven | Feltson

فصل 38 : نسخه دوم

village

08:00 PM

اِما نگاهی به دستان قفل شدیشان میندازه و با لبخندی که از اعماق وجودش قدرت میگرفت رو روی صورت زخمی و کبودش حفظ میکرد

قدم زدن داخل اون روستای دور افتاده درحالی که هیچ یک از اون مردم عادی نمیشناختنشون بنظرش عالی و بی نظیر میومد

درحالی که شونه به شونه و دست در دست هم روی اون زمین سنگی شکل قدم میگذاشتند از اجناس بساط شده در راه دیدن میکردند

دختر به گردنبند های ساده و بامزه ای که دختر کوچکی میفروخت نگاه کرد و با لبخندی بزرگ

اِما " میتونیم بریم اونجا؟"

تام با ایستادن نگاهی بهشون میندازه و جدی میپرسه

تام " یعنی ارزشش از گردنبندی که من بهت هدیه دادم بیشتره؟"

دختر با شوک دستش رو از دست فلتون به بیرون میکشه و گردن کبودش رو دستی میکشه.. اما اون سرجایش نبود

درحالی که از استرس صدایش به لرزش افتاده بود
اِما " اون...نیس-

اما حرفش هنوز به اتمام نرسیده بود که متعجب و موشکافانه به لبخند دندون نمای تام و گردنبندی که به بالا اورده بود خیره میشه

نفسش رو با ارامش به بیرون میده

تام " وقتی ناپدید شدی... از روی پاتختی پیداش کردم"

دختر درحالی که چشمانش از خوشحالی برق میزد لبی باز کرد

اِما " متشکرم"

فلتون قدمی به سمتش برمیداره و دختر به کت سفید رنگش خیره میشه

قد تام برایش به قدری بلند بود که اگه سرش رو به بالا بگیره گردنش بخاطر ضربه های اون هیولای پلید درد بگیره

تام با باز کردن قفل اروم زنجیر رو به دور گردن دختر می اندازه

همونطور که سعی بر بستن زنجیر داشت

تام " من برات نخریدمش که از گردنت درش بیاری ، فقط خواستم از شر اون قبلی راحت بشم و نشونه ی خودم رو در تو ببینم"

و قدمی به عقب میگذاره و اون گردن زیبا رو نشونه میگیره

با تمام اون زخم ها و رنگ مشکی ای که به روی تنش هک شده بود ، بازهم زیبا و مسخ کننده بود
دستی به سمت اِما بلند میکنه

تام " کدومش رو میخوای؟"

دختر دستش فلتون رو با خنده میگیره و به سمت میزی که اون دختر کوچک گردنبند های دست سازش رو برای فروش اماده میکرد میکشد

جفتشون مقابل بهش می ایستن.. خیلی هم ساده نبود اما خب به میزان ارزش گردنبند تام هم نمیرسید

تام " واقعا میخوای بخریش؟ میدونی که نمیتونی تو جمع ها ازش استفاده کنی"

اِما همونطور که با چشم هر یک از اونهارو دنبال میکرد
اِما " برای مگان میخوام بخرم"