فصل 34 : مسافرت

157 58 72
                                    

Private jet

همونطور که از پنجره به بیرون خیره بود جرعه ای دیگه از نِی داخل اب میوه مینوشه و به طرف تام برمیگرده

هنوز هنسفری به گوش لحظه به لحظه سخنرانی وزیر اورلاندو استوارت رو دنبال میکرد
لعنتی این پیرمرد کی میخواد دست از سلطنت و کشور برداره

تو ذهنش به خودش میگه و اب میوه اش رو روی میز مقابل به خودش میگذاره
همونطور که احساس میکرد کمی حالت تهوه داره سرش رو به بازوی تام و پلک هاش رو محکم به روی هم میچسبونه

فلتون با احساس سنگینی سر اِما بخاطر بهم خوردن تمرکزش عصبی بهس متش برمیگرده اما با دیدن صورت بهم ریختش هنسفری هاش رو در میاره و با صدایی جدی

تام " هی چیشده؟"

اروم با گرفتن بازوهاش به بالا میارتش و چشم هاش رو با نگرانی میکاوه

اِما " چیزی نیست... فکر کنم بخاطر اینه که مدت زیادی به اون پایین خیره بودم ، سرم کمی گیج میره"

تام با پوفی دختر رو اروم به بغلش میکشه و با دست دیگش دکمه ی خدمه رو فشار میده

با اومدن دختری در لباس رسمی خدمه جت شخصی

دختر "مشکلی پیش اومده مستر؟"

تام همونطور که اِما رو به اغوش داشت سری تکون میده

تام ": میتونی براش ارام بخش بیاری؟؟ میخوام خوابش ببره"

دختر: البته

و با اون کفش های بلندش درحالی که روی زمین با هر قدمش تق تق میکرد سمت راهروی جت رفت

اِما همونطور غرغر کنان

اِما "من نمیخوام بخوابم"

اما با سکوت تام فهمید که تنتخاب دیگری نداره پس با صدایی بی حال ولی جیغ مانند

اِما "تام..تو داری از این سرگیجه استفاده میکنی تا بخوابم و راحت به گوش کردن اون سخنرانی مسخره ادامه بدی"

با ورود مجدد خدمه و قرصی که داخل اب میوه ی اِما ریخت اخمای دختر رو چندین برابر غلیظ کرد

دختر "چیز دیگه ای نیاز ندارید خانم؟"

اِما که حسابی کفری بود با برداشتن اب میوه دستش رو به صورت نیازی ندارم تکون داد

دختر "مستر؟"

تام "نه... میتونی بری"

New Day in Manchester city

دختر با باز کردن پلکانش به ارومی روی تخت مینشینه و گیج و مبهم نگاهی به اطرافش میندازه

داخل اتاق خودش نبود...پس

اونها داخل کلبه ی جنگلی ای که تام حرفش رو میزد بودن.. اما اینجا بیشتر شبیه یه کاخ دیگه بود تا کلبه

East Of Heaven | FeltsonWhere stories live. Discover now