فصل 26 : اتاق مخفی

171 48 60
                                    

Holding

تام با خروج دختر از دفتر کارش پشت سرش گام های بلندی برمیداره اما ناگهان می ایسته و به فکر فرو میره

چرا داشت دنبالش میرفت؟

داشت تلافی اون دیدار داخل راهرو با کن رو سرش در میاورد؟

با اینکه دختر قبلا بهش گفته بود کن دوست زمان کودکی اش هست

اصلا چه اهمیتی داشت اون که بقول خودش علاقه ای به همسرش نداشت و این حساسیت ها ریشه در حرص و خودخواه بودنش داره

چشم هاش رو میبنده و با دو انگشتش همزمان اونهارو میفشره

سری به عقب برمیگردونه و با دیدن تخته شاسی دختر به روی میز کارش جدی اتش رو حفظ میکنه

قرار نبود به جلوی اون سر خم بیاره و یا مطیع تصمیماتش باشه

برگه های داخل تخته رو برمیداره و یکی پس از دیگری طرح ها و نگاه میکنه

کارش برای کسی که هیچ تجربه و یا اموزشی ندیده بیش از حد عالی بود

اما برای همسرش قانع کننده نبود چرا که باز خاطرات ترسناک و هولناکش به سراغش اومدند و فکر بلایی که به سر نزدیکانش اوردند باعث درد گرفتن قلب سنگ مانندش شد

اِما با بستن در اتاقش نگاه پر حرصی به وسایل داخل اتاقش میندازه.. به قدری خشمگین بود که بتونه کل اتاقش رو نابود کنه

چی بهتر از این که عصبانیتش رو تخلیه کنه
با برداشتن چراغ مطالعه اش محکم به سمت شمعدون های اویزون به دیوار پرتش میکنه و باعث کج شدن شمعدون به روی دیوار میشه

دستی به موهاش میکشه و با برداشتن منگنه اماده ی ضربه ی بعدی میشه اما وقتی متوجه نبودن دیوار مقابل به خودش میشه دستش رو اهسته به پایین میاره

اون یه در مخفی بود که توسط ضربه ی اِما به اون شمعدون های اویزان باز شده بود

چشم های درشت شدش کمی دیگه از حدقه به بیرون میودند

اونجا یک اتاق با شومینه ای خاموش و وسایل راحتی ای مثل کاناپه ای صورتی رنگ با کتابخانه ای بزرگ به پشت سرش وجود داشت

لب پایینش رو گاز میگیره و به داخل اون اتاق مخفی میره

حتی به فکرش خطور هم نمیکرد این مکان متعلق به چه کسی بوده البته تا وقتی که اون قاب عکس به روی شومینه رو دید

با ابرو های توهم کشیده شده و کفش های پاشنه بلندی که صدارو منعکس میکردند به سمتش میره و با برداشتنش به اشخاص داخل عکس خیره میشه

اون پدر شوهرش اسکوتر بود درحالی که تام رو به بغل داشت روی مبل سلطنتی ای نشسته بود

اما زنی که پشت مبل بالا سرشون ایستاده بود

East Of Heaven | FeltsonHikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin