فصل 43 : کاخ باکینگهام

150 48 146
                                    

Writer

Places

⁰⁸:⁰⁰ AM

دختر دستی به پرده زخمیم و سرخ رنگ سالن میکشه و با یکی از چشمانش نا محسوس به سیاستمدار ها و خبرنگارهایی که در سالن اصلی قصر حضور داشتند نگاه کوتاهی میندازه

اکثرشون اونجا بودند و از صورت های پژ مرده و سفید رنگشون میشد فهمید که هیچ تمایلی به اینجا بودن ندارند

با اعتماد بنفسی که از حرف های پرنس چارلز داشت قدم های محکم و منظمش رو به طرف جان برداشت و با ایستادن مقابل به اون و میراندا لبخند کوچکی روی لبانش شکل گرفت

جان "همه چیز امادست خانم ، فقط باید منتظر ملکه و پرنس بمونیم"

نور زیبا و درخشنده خورشید پشت پرده های بزرگ قصر باکینگهام پنهان شده بود 
این تنها روز از این ماه بود که بارشی وجود نداشت و اِما این رو یک شانس میدونست 

رهایی از دست رعد و برق های مداوم لندن و ازادی حرکت به زیر نور گرم خورشید ، درحالی که در کنار خانواده ی خیالی اش بود

حالت تهوه ی خفیفی رو در گلویش احساس میکرد اما تا حدی ضعیف که اهمیتی نداشت

چرخی به روی پاشنه های بلند کفش مشکیش زد و همونطور که قلنج های انگشتانش رو پی در پی میشکوند مسیر تکراری راهروی رو طی میکرد

اما با شنیده شدن صدای شیپور های سلطنتی عوق ارومی زد و با مشتش جلوی دهنش رو نگه داشت
پلکانش رو به روی هم انداخت و به خودش تا حدودی فشار اورد

نباید این استرس لعنتی بهش رخنه میکرد ، اون نباید خرابش میکرد

چشمانش رو اهسته باز میکنه و احترام کوچکی به ملکه میزاره  اما اون بدون توجه به هیچکدوم از افراد حاضر در پشت پرده به داخل جلسه میره و سکوت بقیه سیاستمدارهارو خریدار میشه

به روی صندلی سلطنتی اش مینشینه و شروع به حرف زدن میکنه

اما تک تک هورمون های اِما بهم ریخته بودن و تمام دنیا به سرش میچرخید ، اب گلویی قورت میده و توجهی به حرف های پی در پی ویک نمیکنه

میراندا دستانش رو میگیره و به داخل چشمان دختر خیره میشه

میراندا "هی اروم باش... به خودت بیا دختر.. این استرس برای تو نیست و این اضطراب از جلسه ی امروز نیست مگه نه؟"

(جهت یاداوری میراندا همسر جان ویک هست)

اما اِما متوجه حرف های گیج کننده زن مقابل به خودش نبود

با شنیدن صدای ملکه که بین حضار احضارش کرده بود نفسی دم و بازدم میکنه و با قدم های متوالی اون پرده ی سرخ رو به کنار میزنه و به داخل سالن بزرگ باکینگهام وارد میشه

East Of Heaven | FeltsonWhere stories live. Discover now