7

2.3K 161 3
                                    

موقع راه رفتن هی تلو تلو میخورد تو یه حرکت براید استایل بغلش کردم و وارد اتاقش شدم روی تخت نشوندمش داشتم از اتاق بیرون میرفتن که با صدای ارومی گفت

+تهیونگ

_بله؟!!

+نمیتونم زیپ لباسمو باز کنم کمکم کن

زیپ لباس رو باز کردم که لباس از تنش افتاد و اندام بی نقصش توی اون لباس زیر صورتی جلوم بود بدون توجه به لخت بودنش برگشت و منو توی بغل گرفت

+مرسییی
بعدش توی بغلم بیهوش شد
دختره دیونه انگار مجبور بود مست کنه توی تخت گذاشتمش و از اتاق زدم بیرون

هانا

با سر درد بدی چشمامو باز کردم توی از توی کشو یه مسکن بیرون اوردم و خوردم  پتو رو زدم کنار که متوجه شدم لختم هییییی صبر کن چرا من لختم چه اتفاقی افتاده همین جور که فکر میکردم وارد حمام شدم زیر اب بودم که یادم افتاد وایییییییی گاد من جلو تهیونگ لخت شدم وای حالا چجوری تو چشماش نگاه کنم

یک ماه از جشن میگذره تهیونگ رفتارش یکم بهتر شده دیگه بهم سخت نمیگیره اما هنوز مغرور و سرده امروز قرار بود تهیونگ بره سفرکاری یه استرس خواص گرفته بودم وارد اتاقش شدم که ساک لباس هاشو بچینم بعد از بدرقه کردنش وارد اتاقم شدم و خودم سرگرم کردم

کیونگسو

از شب جشن متوجه شدم که یه چیزی بین ته و هانا هست رفتار ته از اون شب تغییر کرد و رفتن من رو به عمارت قدقن کرده بود بدجور افتاده بودم تو نخ هانی مخصوصا شب جشن با اون لباس سکسیش حتی فکر کردن بهش هم عضومو بزرگ میکنه

امروز ته رو تا فرودگاه همراهی کردم و بعد از رفتنش به سمت عمارت حرکت کردم ته همه خدمه هارو مرخص کرده بود ولی هانی مونده بود کلید انداختم و وارد عمارت شدم

gameWhere stories live. Discover now