9

2.9K 183 2
                                    

توی اتاق داشتم ساک ورزشیم رو جمع میکردم که صدای شکستن از اتاق هانا اومد وارد اتاق شدم با حوله حمام افتاده بود روی زمین گذاشتمش روی تختش و به دکترم زنگ زدم

تو راه رو وایساده بودم که دکتر چو از اتاق هانا اومد بیرون
و عصبی بهم نگاه کردم

_ چیه دکتر؟!

چو:چیکارش کردی؟ وقتی یکی نمی خواد باهات رابطه داشته باشه چرا بهش تجاوز ...

_هی هی دکتر اروم کدوم رابطه کدوم تجاوز اون خدمتکار منه نه عروسک جنسیم

چو: بیا تو اتاق

پشت سرش وارد اتاق هانا شدم پتو رو از روش زد کنار و به گردن و سینش اشاره کرد

چو:پس این کار کیه

کل بدنش کبود بود

_ از کجا میدونی تجاوز بوده شاید دعوا کرده

چو:خودت خوب میدونی بازنشسته پزشکی قانونی هستم و بعدشم ببین سینش و جای گاز هست و اینکه گاز بزرگی هست و مشخصه طرفش مرد بودن و دختر

_من اصلا خبر ندارم کار کیه تازه از سفر برگشتم و از وقتی اومدم حالش خوب نیست

چو:بهتره بفهمی چون مشخصه حال و روز دختره خوب نیست من رفتم فعلا

اخه من چجوری بپرسم ازش وای خدااا

هانا

اروم چشمامو باز کردم فکر کنم حالم بد شده بود روی تخت نشستم که پشتم وحشتناک درد گرفت به سختی لباس هامو پوشیدم و رفتم از اتاق بیرون

حدودا یه هفته از اون اتفاق میگذره توی این مدت تهیونگ رفتار هامو زیرنظر گرفته بود داشتم عصرونش رو اماده میکردم در زدم و وارد اتاق شدم توی بالاکن نشسته بود سینی رو گذاشتم روی میز برگشتم که برم

_هانا بشین
اولین بار بود اسممو میگفت عوضی چقدر صداش خوبههههه

روی صندلی رو به روش نشستم

_ببیند مستقیم میرم سر اصل مطلب و ازت می خوام بهم دروغ نگی که پشیمون میشی فهمیدی؟

+بله ارباب

_موقع حرف زدن سرتو بگیر بالا و بهم نگاه کن

+چ...چشم

_من کبودی های روی بدنتو دیدم چی شده؟

+دع...
_گفتم دروغ نه این دعوا نیس مشخصه یکی مارک گذاشته حالا راستشو بگو کار کی بود؟

+.....(با یادآوری اون اتفاق بدنم شروع کرد لرزیدن )

_هانا می خوام کمکت کنم (بعد با صدای اروم گفت) اون بکارتت و ازت گرفت

سرمو به معنی نه

_یعنی کار اصلی رو باهات نکرده و فقط مارک گذاشته؟

+(با صدای ضعیفی گفتم)اون همه کارشو کرد ولی با بکارتم کاری نداشت

انگار فهمیده بود چی شده عصبی شد از سر جاش بلند شد و یکم راه رفت. بر گشت و پایین پام رو زانو هاش نشست

_هانا بهم بگو کار کی بوده بگو قول میدم مثل یه راز باقی میمونه

شروع کردم به گریه کردن فضای اونجا خیلی برام سنگین بود تهیونگ تو یه حرکت دستمو کشید افتادم تو بغل گریم بیشتر شد موهامو نوازش میکرد

+قول میدی به کسی نگی؟

_قول مردونه مطمئن باش

+کار کیونگسو بود ش..شبی که ر..رفتی سفر ا..اون اومد و..ک..کارشو کرد
شدت گریم بیشتر شد تهیونگ هم معلوم بود عصبانی شده چون فشار دستاش دورم زیاد بود نمیدونم چقدر گریه کردم که چشمام سنگین شد و خوابم برد

gameWhere stories live. Discover now