تقریبا 6 ماه از رابطه من و ته میگذره و واقعا عالی
هستیم با هم ته همه جوره عالیه و باور نکردنی
صبح بعد از اینکه ته رفت سرکار رفتم سراغ
لب تابم تا یکم چرخیدم و برای تولد ته یه دسته کلیدی کیوت دیدم که اسم من و ته رو ترکیبی نوشته بود اونو سفارش دادم و بعد رفتم پایین و شروع کردم به درست کردن کیک .....خامه کشی کیک تموم شد سریع یه هودی و جین پوشیدم و رفتم کادو رو گرفتم شام رو هم اماده کردم و بعد رفتم توی اتاق و بعد دوش موهامو خشک کردم هوا به شدت گرم شده بود لباس سفید با گل های کوچولوی قرمز پوشیدم
به خدمه ها گفته بودم میز شام و بچینن اخرین شمع رو روشن کردم که دست ته دورم حلقه شد و یه بوسه روی گردنم کاشت
_چی شده هانا خانم مهربون شده!!!+اولا سلاممم دوما خسته نباشی سوما من کی بدجنس بودم که الا مهربون شده باشم
بعدم با چشمای گربه شرکی بهش خیره شدمتوی سکوت شاممون رو خوردیم من زودتر از ته تموم کردم شامم و رفتم توی آشپزخونه و شمع های روی کیک
رو روشن کردم و رفتم بیرون با دیدن کیک توی دستم
یادش اومد امروز تولدشه و با قدردانی نگاهم کرد
کیک و گذاشتم روی میز و رفتم سمت تلوزیون و اهنگ
گذاشتم ته اومد سمتم و دستاشو دور کمرم حلقه کرد و
منو چسبوند به خودش منم دستامو گذاشتم روی سینش
سرمو بلند کردم و توب چشمای ته خیره شدم که با یه
حرکت لبامو بوسید و یه کیس طولانی شروع
کرد دستاشو گذاشت زیر باسنمو و بلندم کرد پاهامو دور
کمرش حلقه کردم و رفتیم سمت اتاق
YOU ARE READING
game
Non-Fictionیه دختر ریزه میزه که توی یه روز سرنوشتش عوض میشه ...... وضعیت:کامل شده votes فراموش نشه سوییتیاااا