بعد مهمونی پسرا رفتن خونه خودشون و قرار بود من و
ته فردا بریم عمارت روی تخت نشسته بودم حرفای پسرا
خیلی تو ذهنم بود باید رابطمو با ته جدی تر میکردم اما
نمیدونستم از کجا شروع کردم
یه نفس عمیق کشیدم و به سمت حمام رفتم بعد یه
دوش کوتاه موهامو خشک کردم و لوسیون توتفرنگیم
و زدم به بدنم از توی کمد لباس خواب صورتیمو دراوردم
پوشیدم و روبدوشامبر صورتی رو روش پوشیدم و به
سمت اتاق ته حرکت کردم از هیجان صدای قلبم تو
دهنم میومد یه نفس عمیق کشیدم و در زدم
با صداش اروم درو باز کردم و وارد شدم دیگه
نمیتونستم پاپس بکشم دیگه باید تا اخرشو برم ته
پشتش به من بود یه نفس عمیق کشیدم و رفتم جلو تر.
برگشت _اوه هانی تویی فکرکردم پسرا هستن کاری
داشتی؟؟
بدون حرف بدن روبدوشامبر رو کشیدم و از تنم درش
اوردم به سمت ته حرکت کردم بهم خیره شده بود معلوم
شکه بود روبه روش وایسادم تقریبا چسبیده بودم بهش
دستشو گذاشت روی چونه ام و سرمو گرفت بالا و لباشو
گذاشت روی لبم و کیسمون شروع شد بغلم کرد و
گذاشتم روی تخت از گردنم تا چاک سینم و کیس مارک
گذاشت صدای بوسمون کل اتاق رو گرفته بود دستمو
گذاشتم پایین تیشرتش و از تنش دراوردم اونم متقابلاً
لباسمو از تنم کند و فقط با یه شرت جلوش بودم
دستاش سینمو قاب گرفت لباشو روی سینم گذاشت و
با زبونش نوک سینمو به بازی گرفت لبامو گاز میگرفتم
تا صدای نالم در نیاد
_اوهه بیبی گرل واسه ددی ناله کن
و دستشو برد سمت شرتم و از پام درش اورد و شلوار و
باکسر خودشو دراورد با دیدن دیک بزرگش هین بلندی
کشیدم که اون پوزخند زد سرشو برد بین پام و رونم و
بوسید تا دهنش روی پوسیم قرار گرفت با حرکت لب و
زبونش نالم بلند شد
دیکشو کشید روی پوسیم
+ت..ته میترسم اروم انجامش بده
_قول میدم
دیکشو روی ورودیم گذاشت با یه حرکت کل دیکشو وارد
کرد و جیغمو و با لباش خفه کرد چند مین توم بود بعد
شروع کرد به حرکت کرد و بعد چند لحظه دردش تبدیل
به لذت شدم نزدیک به کامم بود
+اهههه ددی من دارم میام
و دوتامون باهم کام کردیم و منو کشید روی بغلش روی
موهامو بوسید و گفت_ عاشقتم فرشته کوچولوم
+منم عاشقتم ددی خشنم
تک خنده ای کرد و همینطور که دلمو ماساژ میداد
خوابم برد.....

YOU ARE READING
game
Non-Fictionیه دختر ریزه میزه که توی یه روز سرنوشتش عوض میشه ...... وضعیت:کامل شده votes فراموش نشه سوییتیاااا