ایو و یونا خرید هاشون رو کرده بودن و فقط من مونده بودم
از کنار یه مزون رد شدیم که چشمم خورد به یه لباس قرمز که گردنی بود
از فروشنده گرفتمش و رفتم توی پرو وقتی دخترا دیدنم ایو گفت:فکر کنم قرار تهیونگ به سخت ترین شکل به فاکت بده
یونا هم گفت:اوه از کوکی میگه ته خیلی ددی هست و هارد فاکراز حرفاشون گوشام داغ کرد و لپام قرمز شد و گفتم
دخترا منو ته رابطه نداشتیم
ایو:واتتت؟!بدو دختر از پرو بیا بیرون و توضیح بده
لباسو خریدم و کفش مشکی با پاشنه 10 سانتی گرفتم و رفتیم توی کافه
یونا:بکو ببینم یعنی چی باهاش رابطه نداشتی
+منو ته رابطه نداشتیم و راستش من هنوز ..اومم میدونید هنوز
دوتاشون همزمان گفتن:باکره ای؟!!!
+گایز اروم تر اره هنوز باکرم
ایو: تو خیلی مثبتی ببینم نکنه تاحالا هم مست نکردی
+چرا یه بار فقط یه پیک خوردم که اونم مست شدم سریع
یونا:ایو کارمون در اومد باید تا شب مهمونی اینو راه بندازیم
با تعجب به صحبت هاشون نگاه کردم
ایو: الا میریم خونه و ساعت ۶ به پسرا میگیم می خوایم بریم شهربازی و یه شب دخترونه داریم اوکیه فقطططط هانی لباستو ما انتخاب میکنیم
سرمو به نشونه تایید تکون دادم
بعد از ناهار رفتم سمت اتاق ته و در زدم وارد شدم سرش توی لب تاب بود
+ته من می خوام با دخترا برم شهر بازی
_نمی خواد خودم میبرمت
وای نه اگه اون میومد دخترا عصبانی میشدن باید یه جوری گولش بزنم به سمتش حرکت کردمو پاهامو انداختم دو طرفش و توی بغلش نشستم روبه روی هم بودیم دستامو دو گردنش حلقه کردم و چشامو گربه شرک کردم
+اما ما می خواستیم یه شب دخترونه داشته باشیم تهههه
_اوکی به یه شرط
+چی؟؟
_شب تو اتاق من بخوابی اوکی؟؟
+باشه قبول
بعدم دویدم توی اتاق دخترا حمله کردن سمتم یونا موهامو فر درشت کرد ایو هم لباسمو انتخاب کرد
یه پیرهن کوتاه یقه قایقی آستین بلند بایه جوراب لونه زنبوری و یه شرت لی وحشتناک اندامم تو چشم بود همه دار و ندارم ریخته بودن بیرون
سوار ماشین شدیم و حرکت کردیمجلوی یه ساختمون نگهه داشتن
+اوممم بچه ها اینجا که سهر بازی نیست
ایو:بیا قرار از امشب مست بودنو تجربه کنی
از سبک ترین مشروب شروع کردیم تا سنگین ترینش سه تامون وسط جمعیت میرقصیدیم و اصلا تو حال خودمون نبودیم قرارمون این بود یکی کمتر مست کنه که بتونه برسونه مارو خونه
تهیونگ
ساعت از 1 گذشته بود و هانی نیومده بود تو فکرش بودم که در اتاق باز شد و هانا اومد تو
_هسی معلوم تا این موقع کجا بودییی
+هاااییی ته جونممممم
به تیپ ناجورش نگاه کردم همه اندامش تو چشم بود
+اههه تههه هوا خیلی گرمه دستشو برد سمت لباسشو از تنش دراورد شرتش رو هم همین طور_هانی تو مستییی؟؟؟
+ارهههه
بعدم با لباس زیر اومد تو بغلم نشست و انگشت اشارش از گردنم کشید تا روی دیکم و اونو اوی دستش گرفت بعدم خمار بهم خیره شد
VOUS LISEZ
game
Non-Fictionیه دختر ریزه میزه که توی یه روز سرنوشتش عوض میشه ...... وضعیت:کامل شده votes فراموش نشه سوییتیاااا