Second Shot

192 17 4
                                    

از دید شوگا

بی حوصله دراز کشیده بودم.بدون هیچ انگیزه ای...
ولی باید زندگی میکردم،مجبور بودم چون اون چیزی بود که جیهوپ بارها توی رویا بهم گفته بود.

"پاشو تن لشت رو جمع کن برو بیرون"

"هیونگ این انصاف نیست.من تازه شکست عشقی خوردم"
جونگ کوک لب و لوچه اش رو جمع کرد.

"پسره لوس!تو صبح عاشق میشی...بعد از ظهر فارغ میشی.کپک زدی حداقل پاشو برو حموم بوی ماهی فاسد میدی"
سرش داد زدم ولی اینبار انگار جدی بود.با فریاد من زد زیر گریه و دلم نیاومد بیشتر از این اذیتش کنم.سمتش رفتم و بغلش کردم.

"خیلی خُب حالا.بهم بگو کیه برم بزنمش که دل کوکیِ شیرین ما رو شکونده"
در حالی که نوازشش میکردم گفتم و اون با چشمهای مظلوم دماغش رو بالا کشید.

"یه بار توی سئول هست به اسم هانئول.اون اونجا مشروب سرو میکنه و اسمش مینجیه"

"مینجی...هممم...باشه یه سر به اونجا میزنم ببینم حرفش چیه"
بوسه ای به موهاش زدم و تا اتاق خواب همراهیش کردم.جونگ کوک شاید از نظر هیکل بزرگ شده باشه ولی یه قلب کوچولو و شکننده داره که ممکنه هر لحظه یکی اون رو بشکنه.یه سری کار توی شرکت دارم که باید حتماً انجامش بدم و بعدش میرم ببینم این مینجی کیه.

چند روز بعد

توی فکر بودم و داشتم قدم میزدم.اولش میخواستم مستقیم جلوی بار برم ولی بعد تصمیم گرفتم کمی اونور تر پارک کنم و پیاده تا اونجا برم.
یه سال از زندگیم رو هم تلف کردم ولی خوبیش اینه که دیگه به خودکشی فکر نمی‌کنم،دیگه چیزی رو هم فراموش نمیکنم.واقعاً قبول کردم دیگه جیهوپ وجود نداره.

وارد بار شدم.همه جا نیمه تاریک بود و صدای موسیقی گوش آدم رو کر میکرد.کف تموم راهرو ها اگه اشتباه نکنم با موکت قرمز فرش شده بود.تقریباً از هر رهگذری توی اونجا سراغ مینجی رو می‌گرفتم تا اینکه پیداش کردم اما اون چیزی نبود که انتظار داشتم.یه دختر خیلی خوشگل روی پای مردهای مختلف مینشست و اونها دستمالیش میکردن.دختر هم سرخوشانه میخندید و همراهیشون میکرد.
از عصبانیت دستم رو مشت کردم و سمتش رفتم.با زور اون رو بلندش کردم و بی توجه به جیغهاش اون رو به گوشه خلوت بار کشوندم.

"خیلی هرزه ای"

"چی؟!تو دیگه کدوم خری هستی؟"
در حالی که آدامسش رو میترکوند پرسید.

"مگه تو مینجی نیستی؟"

"هستم حالا فرمایش؟"

"حیف جونگ کوک...حیف جونگ کوک که از تو هرزه خوشـ..."

"گفتی جـ...جونگ کوک؟کوکی حالش خوبه؟"
انگار رنگش ناگهانی پرید.با تعجب نگاهش کردم.

BTS OneShotsWhere stories live. Discover now