Part 3

5.3K 796 67
                                    

تهیونگ-داری چیکار میکنی؟!

هول شده به سمتش برمیگردم و سعی میکنم به خودم مسلط باشم

-چیزه هیچی کار خاصی نمیکردم

با این حرفم تهیونگ یکی از ابروشو بالا انداخت و آروم دورم چرخید

تهیونگ-هی کوک من دیدم که یه چیزی خوردی ، و مطمئنم که اون قرص بود

جلوم وایمیسته و با عصبانیت ادامه میده

تهیونگ-من انقدر غریبه بودم کوک؟!هان؟!انقدر غریبه بودم که چیزی به این مهمی و ازم مخفی کنی؟!

آب دهنم و نامحسوس قورت میدم

-درباره چی حرف میزنی تهیونگ؟! متوجه نمیشم...

ترس تموم تنم و دربر گرفته بود ، یعنی انقدر راحت همه چیز لو رفت؟! یعنی قراره از گروه پرت شم بیرون؟!
______________________________

پ.ن:

شاید براتون سوال شده باشه که چرا جیمین با وجود امگا بودنش جزو اکیپیه که سردستش از امگا ها متنفره!

بزارید بگم که همه فکر میکنن جیمین بتامگاست

این دسته کلا وجود ندارن و بسته به تخیل نویسنده وارد داستان میشن؛
توی بعضی از فیک‌ها شاید دیده باشید!
بتامگاها کاملا ویژگی های بتا هارو دارن بعلاوه اینکه میتونن رایحه ها رو هم حس کنن ولی خودشون رایحه ندارن!

خوب چه ربطش به جیمین؟!
ببینید جیمین توی سن 19 ، 20 سالگی نه رایحش و حس کرده نه وارد هیت یا رات شده؛
خانوادش اونو پیش یه جادوگر میبرن که اونم بهشون میگه گرگ جیمین خوابه و تا وقتی که آلفاش یا همون جفتش و پیدا نکنه در خواب میمونه و هیت نمیشه!

اونا که نمیدونستن به بقیه در این باره چی بگن از اون جادوگر کمک میخوان.

جادوگر هم وقتی نگرانیشون رو میبینه دسته ای از گرگ هارو بهشون معرفی میکنه که به شدت نادر هستن.
اون دسته ، دسته‌ی بتامگا هاست و اونا میتونن بگن فرزندشون از اون دستست تا از اسیبایی که به خاطر مردم بهش برسه در امان باشه و حتی از خودشم حقیقت و مخفی میکنن تا اذیت نشه

و یکی از دلایل اصلی ترس کوک از تنفر تهیونگ نسبت به امگاها هم همینه ؛ چون یک روز که جیمین میاد دنبالش ، تهیونگ خیلی بد باهاش برخورد میکنه ولی وقتی که کوکی میگه جیمین برادرشه رفتارش بهتر میشه؛ هرچند ک الان رفاقت خوبی باهم دارن ولی اون اتفاق هنوز به یاد کوک مونده!

_________________________________________________

چهره‌ی تهیونگ اینبار بیشتر از قبل توی هم میره و صداش بلند تر از قبل میشه

تهیونگ-تویِ لعنتی اگر من الان نمی‌دیدم نمیخواستی زبون بازکنی بگی حالت انقدر بد بوده که رفتی یه دکتر فاکی؟!

با شنیدن حرفاش خیالم راحت شد که چیزی نفهمیده؛ رفتم سمتش تا مثل همیشه آرومش کنم

-تهیونگ هی تهیونگاا

نزدیکش شدم و دستامو دو سمت صورتش گذاشتم و به سمت خودم کشیدم.

تهیونگ- منه لعنتی نزدیک بود از عصبانیت کار دستت بدم.. حتی قبلش نپرسیدم چرا حالت خوب نبوده..

تک خندی میزنم و با انگشتام شقیقه هاشو آروم ماساژ میدم

-هی تهیونگ من مثل همیشه پیشتم خب؟! میدونی ک هیچ وقت از دستت ناراحت نمیشم پس خودتو اذیت نکن همچی اوکیه خب؟!

موقعی که داشتم حرف میزدم چشماشو و بسته بود و آروم نفسای عمیق میکشید
با باز کردن چشماش دستامو پایین آوردم

تهیونگ-ولی یادم نمیره ازم مخفیش کردی..یادم نمیره که چقدر بابت یه رات فاکی اذیت شدی و حتی زبون باز نکردی بهم راجبش بگی...

با لبخند بهش خیره میشم ، خوشحالم دوباره شد همون تهیونگ همیشگی ، همون نیمه گرگی که همیشه بود ،الفای مهربون و خودخواه من..

-باشه من مقصرم راحت باش

میخندم و میرم سمت اتاق

تهیونگ- هی جونگکوک کجاااا تو هنوز باید جواب پس بدیییی داری به چی میخندییییی!!

با بسته شدن در اتاق صداش محو شد و منم با خنده مشغول جمع کردن وسایلم شدم
کم کم باید برگردیم خونه...

با بسته شدن در اتاق صداش محو شد و منم با خنده مشغول جمع کردن وسایلم شدمکم کم باید برگردیم خونه

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

خونه خانواده اوه

__________________________________________________________

یک هفته از اون زمان میگذره ، همه چیز خوبه و روتین عادی خودش و گرفته ؛حداقل برای بقیه اینطوره ، چون من هنوز درگیر اون رایحه ایم که از اتاق اون دکتر استشمام کردم ..

اون رایحه هم منو ترسونده بود هم حس عجیبی بهم میداد!
گرگم بعد چند سال بلاخره عکس العمل نشون داده بود و این به شدت باعث ترسم میشد ، جوری که الان جلوی اون مطب ایستادم تا اون دکتر و ببینم...

با بیرون اومدنش از ساختمون از فکر بیرون اومدم ، آروم ماشین و راه میندازم و پشت سرش راه میوفتم.
خودمم نمیدونم چرا ولی یه چیزی منو به سمتش میکشونه...

با رسیدنش به یه عمارت بزرگ و داخل شدنش به اون ماشین و نگه میدارم.
چند دقیقه ای به درب تیره رنگ ساختمون خیره میشم و در آخر راه رفت رو برمیگردم.

کاش میتونستم بفهمم چرا اینجوری شدم
کاش....

 Far But Close To Me | TaekookWhere stories live. Discover now