Part 8

4.5K 710 69
                                    

تهیونگ-اوه جونگکوکککککک

عام...من ک کار اشتباهی نکردم نه؟؟

جیهوپ نگاهی با رضایت بهم انداخت و عقب کشید و لبخندی زد ولی خب انگار این لبخند بیشتر از قبل تهیونگ و عصبی کرده بود

تهیونگ- تو بهتره همراه من بیای به اون اتاق فاکی وگرنه بد می‌بینی

این حرف و به من زد و بعد وارد اتاق مدیریت شد و در و بهم کوبید؛ ابروم و بالا انداختم و به بقیه نگاه کردم

-چیه چرا اینجوری نگام می‌کنید ؟!

کای سرش و با افسوس تکون داد و دستش و چندبار روی شونه هام زد

کای- فکر می‌کردم به جای قیافه زیبام، هوش و نبوغم به ارث بردی ولی متاسفانه دیدم نه همونم ب ارث نبردی

با قیافه افسوس مانندی هی کشید و وارد اتاق محافظ ها شد
چانیول هم اروم از کنارم رد شد و قبل وارد شدن کمی نگاهم کرد

چانیول-جوون خوبی بودی

نگاه امیدوارم و به سوهو انداختم ک مهربون نگاهم کرد و تو بغلش کشیدم

سوهو-اگر زنده موندی بیشتر هوات و دارم

و اونم رفت؛به خاطر اون الفا مطلقا جیمینم نمیتونست کمکم کنه
نفس عمیقی میکشم و آروم میدم بیرون و بعد نگاه به اون دو وارد اتاق میشم و در و آروم می‌بندم.

تهیونگ پشت به من از پنجره به بیرون خیره شده بود

تهیونگ-بهتره یه دلیل قانع کننده برای اون حرفت بیاری اوه جونگکوک

چند قدم جلو میرم و با زبونم لبم و تر می‌کنم

-تهیونگا خب اون یه امگاست

تهیونگ-تو دیگ چرا جونگکوک؛خب امگا باشه اونم به همون اندازه که ما می‌جنگیم باید مبارزه کنه،مگه بچس که مخالفت می‌کنی؟!

اخمام و تو هم کشیدم؛نکنه چون از امگاها خوشش نمیاد میخواد از موچی هیونگم کار بکشه و به خطرش بندازه؟!

سریع به طرفش قدم برداشتم و با گرفتن شونه هاش محکم و سریع به سمت خودم برش گردوندم و بی توجه به چهره متعجبش با اخم های غلیظ و صدای تقریبا بلند به حرف اومدم

- کیم تهیونگ تو خری یا خودت و به خریت زدی هان؟!تو متوجهی بیشترین کسایی که زخم شدن یا مفقود شدن امگان؟!متوجه ای الان فصلیه که همیشه بیشتر این اتفاقا میوفته ؟! تو این فاکیا رو میدونی و میخوای بزاری جیمین بیاددد؟!

تهیونگ با چهره متعجب بهم خیره شد که با نگاهش به خودم میام و با ول کردن بازوهاش موهام و که تو صورتم بود بالا میزنم
سریع عقب میرم و بدون حرفی از اتاق مدیریت خارج میشم

بعد بستن در نگاهم به بقیه پسرا میخوره که با نگاه عجیبی بهم نگاه میکنن
یک دفعه کای به سمتم میاد و بغلم میکنه و به خودش فشارم میده

کای-میدونستممم تو جای زیبایی و نبوغم ابهتم و به ارث بردی بچه

با نگاه وات د فاکی بهش خیره شدم؛کم کم دارم شک میکنم ک نکنه جای تهیونگ و کای عوض شده باشه تو بچگی؛اخه خیلی شبیه عمو جینه
حقیقتش من تا قبل این سنم یکی دوبار با اپا جینه تهیونگ هم صحبت شدم ولی خب مدت زیادی گذشته و اون‌ موقع خوب ندیدمش و فقط اخلاقش و میدونم

خیلی نگذشته بود که در پشت سرم باز شد و تهیونگ اومد

تهیونگ-هی کای عروسک بغلی ک نیست ولش کن

کای اروم ازم جدا شده و غر غر کرد

کای-حالا اگر خودش بود عروسک بغلی بودا

تهیونگ-شنیدم چی گفتی

کای-به چپ و راست خوشگلم بشنو عجبا

با این حرکاتشون همه خندیدیم و دوباره پشت میز نشستیم

سوهو-خب؟! تصمیم نهایی چیه تهیونگ؟!

تهیونگ نگاه ریزی به من کرد که منم نگاهم و به سمت دیگ دادم

تهیونگ-اهم خب...جیمین اینجا می‌مونه بقیمون گروه بندی میشم و گشت میزنیم

کای-من من من من

تهیونگ-چی تو تو تو؟!

کای-من میخوام با کوک باشم

تهیونگ-فکرشم نکن

کای-هی یعنی چی

تهیونگ-یکی باید از تو مراقبت کنه پس تو با چانیول میری

بعد نگاهش و به سوهو و جیهوپ داد

تهیونگ-شما دو تا باهم و....گرگ کوچولو هم با خودم

کای یهو از جاش پرید و به تهیونگ چشم غره رفت

کای-یعنی چی نخیر تو نباید با کوکی باشی

تهیونگ-تو حرف نزن بچه بشین سرجات، درضمن جونگکوک

کای حرصی خودش و رو صندلی انداخت که صندلی واروونه شد و محکم با کای به زمین افتاد و همین باعث خنده همه شد

کای-فاک آللللل شما چشم دیدن زیبایی و برتریت من و نداریننن چشمم زدیننننننن

_________________________________________________

ممنون میشم دوباره با ووت بهم انرژی بدین

 Far But Close To Me | Taekookحيث تعيش القصص. اكتشف الآن