تهیونگ-اوه جونگکوکککککک
عام...من ک کار اشتباهی نکردم نه؟؟
جیهوپ نگاهی با رضایت بهم انداخت و عقب کشید و لبخندی زد ولی خب انگار این لبخند بیشتر از قبل تهیونگ و عصبی کرده بود
تهیونگ- تو بهتره همراه من بیای به اون اتاق فاکی وگرنه بد میبینی
این حرف و به من زد و بعد وارد اتاق مدیریت شد و در و بهم کوبید؛ ابروم و بالا انداختم و به بقیه نگاه کردم
-چیه چرا اینجوری نگام میکنید ؟!
کای سرش و با افسوس تکون داد و دستش و چندبار روی شونه هام زد
کای- فکر میکردم به جای قیافه زیبام، هوش و نبوغم به ارث بردی ولی متاسفانه دیدم نه همونم ب ارث نبردی
با قیافه افسوس مانندی هی کشید و وارد اتاق محافظ ها شد
چانیول هم اروم از کنارم رد شد و قبل وارد شدن کمی نگاهم کردچانیول-جوون خوبی بودی
نگاه امیدوارم و به سوهو انداختم ک مهربون نگاهم کرد و تو بغلش کشیدم
سوهو-اگر زنده موندی بیشتر هوات و دارم
و اونم رفت؛به خاطر اون الفا مطلقا جیمینم نمیتونست کمکم کنه
نفس عمیقی میکشم و آروم میدم بیرون و بعد نگاه به اون دو وارد اتاق میشم و در و آروم میبندم.تهیونگ پشت به من از پنجره به بیرون خیره شده بود
تهیونگ-بهتره یه دلیل قانع کننده برای اون حرفت بیاری اوه جونگکوک
چند قدم جلو میرم و با زبونم لبم و تر میکنم
-تهیونگا خب اون یه امگاست
تهیونگ-تو دیگ چرا جونگکوک؛خب امگا باشه اونم به همون اندازه که ما میجنگیم باید مبارزه کنه،مگه بچس که مخالفت میکنی؟!
اخمام و تو هم کشیدم؛نکنه چون از امگاها خوشش نمیاد میخواد از موچی هیونگم کار بکشه و به خطرش بندازه؟!
سریع به طرفش قدم برداشتم و با گرفتن شونه هاش محکم و سریع به سمت خودم برش گردوندم و بی توجه به چهره متعجبش با اخم های غلیظ و صدای تقریبا بلند به حرف اومدم
- کیم تهیونگ تو خری یا خودت و به خریت زدی هان؟!تو متوجهی بیشترین کسایی که زخم شدن یا مفقود شدن امگان؟!متوجه ای الان فصلیه که همیشه بیشتر این اتفاقا میوفته ؟! تو این فاکیا رو میدونی و میخوای بزاری جیمین بیاددد؟!
تهیونگ با چهره متعجب بهم خیره شد که با نگاهش به خودم میام و با ول کردن بازوهاش موهام و که تو صورتم بود بالا میزنم
سریع عقب میرم و بدون حرفی از اتاق مدیریت خارج میشم
بعد بستن در نگاهم به بقیه پسرا میخوره که با نگاه عجیبی بهم نگاه میکنن
یک دفعه کای به سمتم میاد و بغلم میکنه و به خودش فشارم میدهکای-میدونستممم تو جای زیبایی و نبوغم ابهتم و به ارث بردی بچه
با نگاه وات د فاکی بهش خیره شدم؛کم کم دارم شک میکنم ک نکنه جای تهیونگ و کای عوض شده باشه تو بچگی؛اخه خیلی شبیه عمو جینه
حقیقتش من تا قبل این سنم یکی دوبار با اپا جینه تهیونگ هم صحبت شدم ولی خب مدت زیادی گذشته و اون موقع خوب ندیدمش و فقط اخلاقش و میدونمخیلی نگذشته بود که در پشت سرم باز شد و تهیونگ اومد
تهیونگ-هی کای عروسک بغلی ک نیست ولش کن
کای اروم ازم جدا شده و غر غر کرد
کای-حالا اگر خودش بود عروسک بغلی بودا
تهیونگ-شنیدم چی گفتی
کای-به چپ و راست خوشگلم بشنو عجبا
با این حرکاتشون همه خندیدیم و دوباره پشت میز نشستیم
سوهو-خب؟! تصمیم نهایی چیه تهیونگ؟!
تهیونگ نگاه ریزی به من کرد که منم نگاهم و به سمت دیگ دادم
تهیونگ-اهم خب...جیمین اینجا میمونه بقیمون گروه بندی میشم و گشت میزنیم
کای-من من من من
تهیونگ-چی تو تو تو؟!
کای-من میخوام با کوک باشم
تهیونگ-فکرشم نکن
کای-هی یعنی چی
تهیونگ-یکی باید از تو مراقبت کنه پس تو با چانیول میری
بعد نگاهش و به سوهو و جیهوپ داد
تهیونگ-شما دو تا باهم و....گرگ کوچولو هم با خودم
کای یهو از جاش پرید و به تهیونگ چشم غره رفت
کای-یعنی چی نخیر تو نباید با کوکی باشی
تهیونگ-تو حرف نزن بچه بشین سرجات، درضمن جونگکوک
کای حرصی خودش و رو صندلی انداخت که صندلی واروونه شد و محکم با کای به زمین افتاد و همین باعث خنده همه شد
کای-فاک آللللل شما چشم دیدن زیبایی و برتریت من و نداریننن چشمم زدیننننننن
_________________________________________________
ممنون میشم دوباره با ووت بهم انرژی بدین
أنت تقرأ
Far But Close To Me | Taekook
مستذئبمنم یه امگام ولی متفاوت با بقیه امگاها.... از وقتی یادمه برعکس همه امگاها بدن ورزیده و زور خوبی داشتم.... اینا خوبه ولی برای اون...امگاها زنندن... بقیه میگن خانواده کیم از امگاها بدشون میاد و من... من مجبورم ک نشون بدم یه الفام تا بتونم کنارش باشم...