Part 12

4.3K 655 92
                                    

الان دو روز از اون اتفاقا میگذره و ما بعد خبری ک یکی از سربازا داد سریع رفتیم سمت موقعیتی ک گفته شده بود و با دیدن اون همه امگا و تعدادی بتا چشمامون گرد شده بود

جونگکوک-واقعا این همه امگا و بتا رو میخواستن چیکار کنن

تهیونگ که با یکی از افسرا صحبت می‌کرد به سمتمون اومد و نگاهمون و به سمت خودش کشوند

تهیونگ-خیلی عجیبه انگار حتی کوچیک ترین اسیبی بهشون نزدن مگر ی الفا کنارشون موقع بردنشون بوده باشه یا مقاومت کرده باشن درمقابل دستوراشون

با تک سرفه ای ک هوپی کرد ب سمتش برگشتیم

هوپی- پس اینا باید ی نقشه باشه و قصدشون چیز دیگه ای باشه

تهیونگ سرش و به نشونه تایید تکون داد و به حرف اومد

تهیونگ-سر همین ازشون خواستم از گروگانا بپرسن چیز خاصی شنیدن یا نه که اگر شِـ

-قربان انگار یکی از بتاها یه چیزی شنیده ک میگه شاید بدردتون بخوره

با حرفش تهیونگ و هوپی سریع پشت سرش رفتن و ماهم نگاهمون و به کوک دادیم

جونگکوک-خیلِ خب منم میرم ببینم چی شده

_____________________________

با قدم های بلند سعی کردم به سرعت بهشون برسم و وقتی بهشون رسیدم ک بتای زنی و جلوشون دیدم

تهیونگ-بهمون دقیق بگو چی شد و چی شنیدی

خودم و بین هوسوک تهیونگ جا دادم و با نگاه کنجکاوی به بتا خیره شدم

بتا-خب من چون مقاوت کرده بودم و بسته بودن به یه ستون و از بقیه دورتر بودم و نزدیک اتاقی بودم ک اونجا بود

با دست ب اتاقی اشاره کرد که معلوم بود جای افراد گروگانگیر بوده

بتا-دیشب بود ک شنیدم درباره یه مهمونی سلطنتی میگن ک انگار یکی از افراد مهمشون اونجاست و انگار نقشه ای دارن ک از اونجا استارت میخوره

با حرفش نفسم حبس شد ؛راست می‌گفت بزودی مراسم مهمی بود ک فقط افراد سلطنتی و حکومتی میدونستن و اون نمیتونست الکی از خودش این حرف و در بیاره

با حرفش نفسم حبس شد ؛راست می‌گفت بزودی مراسم مهمی بود ک فقط افراد سلطنتی و حکومتی میدونستن و اون نمیتونست الکی از خودش این حرف و در بیاره

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
 Far But Close To Me | TaekookWhere stories live. Discover now