Far But Close To Me | Taekook

Part 13

جونگکوک-یا تهیونگا بیا ببین کیو دیدم

قدم هاش کنار جونگکوک استپ شد و به چهره دخترک که با لبخند خجالت زده ای بهشون نگاه میکرد خیره شد
جونگکوک که متوجه خجالت امگا شده بود ضربه کوتاهی ب شونه تهیونگ زده و با برگشت نگاهش سمت خودش لبخندی زد و توضیح داد

جونگکوک- خیلی عجیبه ولی اینجا جیسو و دیدم و متوجه شدم جفت الفا مانوبان هست

لیسا-لطفا با من راحت باشید من نمیدونم اگر شما اونجا نبودید چه بلایی سر جیسوی من میومد

این حرف و همزمان با زدن لبخند و حلقه کردن دستاس دور کمر جیسو انجام داد و باعث لبخند کوک شد و توی ذهنش گفت

جونگکوک-یعنی میشه ی روز منم بدونه ترس از عکس العمل ته بتونم بگم امگام و اونم منو امگای خودش بدونه

حرفاشون رو با صدای همهمه قطع کردن و نگاهشون و به جایی دادن که مکان همهمه بود و با دیدن کای و چان نفس جونگکوک و تهیونگ حبس شد
کای یقه چان و گرفته بود و با خم شدنش به پشت سعی میکرد چان و بندازه و چانم با گرفتن پهلوهاش سعی می‌کرد از خودش جداش کنه

کای- اون ماله منه تو برو سراغ یکی دیگشوننن

چان-مسخره نشو من قرار بود برم اونور

کای-برنامه عوض شدهه من به این خوشتیپی مستحقشم نه توعه نردبونه دیلاق شپی شیلو

تهیونگ به چشم به سوهو اشاره کرد که بره جداشون کنه ولی هنوز زیاد بهشون نزدیک نشده بود که با حرکت پای کای به عقب برای جلو گیری از برخورد عقب رفت و کنترلش و از دست داد و تو بغل شخصی افتاد

نه اشتباه نکنید قرار نیست جفتش باشه چون با دوتا چشم گنده رو ب رو شد که چهره پوکری داشت و مشخص بود از خودش کوتاه تره

پسر-هی رفیق اینو داشته باش تا من بیام

سوهو ک از ظرافت پسر متوجه امگا بودنش شده بود با حس زور پسر برای انداختنش تو بغل نفر بعدی با چشای گرد تو همون حالت خشک شد

پسر دومی-مراقب باش داغونشون نکنی کیونگ

دو کیونگسو
امگا
شاهزاده قبیله دو در واقع برادر کوچیکتر الفا دو

کیونگسو به سمت دو پسر رفت و اول با ضربه ای پشت پای پسر بلند تر اون رو خم کرد و باعث جدا شدن دو پسر شد و با گرفتن گوش هر دوشون اون ها رو سمت تهیونگ برد و با رسیدن گوش هاشون و رو ول کرد