Part 4

5.2K 828 93
                                    

یک ماه از اون روز میگذره و همه چیز پیچیده تر شده؛من همچنان بعضی اوقات به سمت اون دکتر کشیده میشم؛
پس تصمیم گرفتم برم جلو و با اون دکتر صحبت کنم،شاید اون بدونه قضیه چیه.

داخل ماشین،جلوی مطب منتظر بودم تا از ساختمون بیرون بیاد.
با خارج شدنش از مطب سریع از ماشین پیاده شدم و به سمتش قدم برداشتم، آروم به سمتش میرفتم که متوجه شدم توی همون حالتی که در رو باز میکنه انگار خشک شده

سریع و با نگرانی به سمتش میرم

-ببخشید اقای کیم

تقریبا نزدیکش بودم که با تکون نخوردنش دستمو سمت شونش میبرم که یهو دستم کشیده میشه و به ماشین کوبیده میشم
نفس عمیقی میکشم و سرمو آروم از بین دست هایی ک دو طرف سرم به ماشین قفل شده بود بالا میارم

چشمام روی چشمایی به رنگ نارنجی پر رنگ قفل میشه و رایحه شدید لیمو تو بینیم میپیچه و گرگم ، اره گرگم بی قراری میکنه

هوسوک-بوی تمشک میدی

با شنیدن حرفش خشک میشم

-چی؟!تمشک؟!دیوونه شدی؟! من یه بتامگام

با چشای عصبیش تو چشام خیره میشه

هوسوک-ساکت شو امگا ، اگه این رایحه تو نیست

آروم بینیشو نزدیک گردنم میاره و نفس عمیقی میکشه

هوسوک- پس چرا از تو استشمامش میکنم؟! من این رایحه رو خیلی خوب می‌شناسم ، رایحه ای که توی خوابم حسش کردم...

با شنیدن صدای آلفاییش خشک میشم
نمیتونستم حرفی بزنم ، پس بی صدا به حرکاتش نگاه میکردم و سعی میکردم حرفاش و هضم کنم..

هوسوک-این همه مدت کجا قایم شده بودی ؟! من چندساله منتظرتم، از وقتی گرگم رایحتو از بر شد... ولی جایی ندیدمت

شوکه بهش نگاه میکردم که دوباره به حرف اومد

هوسوک- نمیخوای جواب الفاتو بدی امگا؟!

هوسوک- نمیخوای جواب الفاتو بدی امگا؟!

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

_________________________________

+یاع یاع یاع

نامجون-هی بیب اروم باش مگه نمیبینی بچه آب روغن قاطی کرده

 Far But Close To Me | TaekookWhere stories live. Discover now