قسمت 29

115 24 0
                                    

"کثافت...خیلی بیشعوری.نگاه کن ببین چه بلایی سر بدن سکسی من آوردی.اههههههه....من قسم میخورم میکشمت...آههه عسلم این درد داره...چرا مجبورم کردی دوباره حامله بشم؟اون بچه کافی نبود؟"
بکهیون فریاد زد و دست چانیول رو فشار داد در حالی که روی برانکارد تا اتاق عمل برده می‌شد.

"یه کوچولو صبر کنی میتونی اونها رو توی بغلت داشته باشی؟عزیزم من رو سرزنش نکن چون تو سکسی هستی و من نمیتونم خودم رو نگهدارم"
چانیول گفت و پیشونیش رو بوسید.

"ازت متنفرم پارک چانیول!!!!آخخخخخخ....خدا!!!"
بکهیون قبل از اینکه درِ راهروی مُنتهی به اتاق عمل بسته بشه فریاد زد.

"احمق...برو پیشش"
ته یون ضربه ای به پشت گردن چانیول زد.

"ییییااااااا...چرا میزنی؟اونجا که نمیتونم برم.من رو راه نمیدم"

"مگه با دکترش حرف نزدی؟"

"آره...خُب..."

"مگه دکتر نگفت بکهیون قراره بی هوشی موضعی بشه چون در صورت بیهوش بودن ممکنه بره توی کما؟"

"خُب..."

"احمق...این یعنی بکهیون نیمه بیداره و بخاطر وضعیت ویژه ای که داره بهت اجازه میدن کنارش باشی"

"اوه...نمیدونستم.الآن میرم"
چانیول با عجله به طرف راهروی اورژانس رفت.بعد از پوشیدن لباس استریل با خوشحالی کنار بکهیون ایستاد و به تلاش دکترها برای بیرون آوردن پسرهاش نگاه میکرد.
بعد از 45 دقیقه بالأخره صدای گریه اولین پسرشون توی اتاق پیچید و با فاصله 10 دقیقه قُلهای دیگه هم پاشون رو به این دنیا گذاشتن.
چانیول با ذوق پسرهاش رو که تمیز شده بودن به ترتیب به بکهیونی که بی حال نگاه میکرد نشون داد.

"ازت ممنونم بک...اونها مثل 3 تا فرشته کوچولو میمونن"
لبخند زد و لبهاش رو بوسید.

*******************************

بعد از عمل بکهیون توی اتاق خصوصی بخاطر مسکن‌های قوی خواب بود.
از اتاق بیرون اومد چون موبایلش شروع کرد به ویبره رفتن.

"الو،اوه...سلام بکنا،خوبی عزیزم؟...آره داداشیها به دنیا اومدن...حال ددی خوبه...باشه خیلی خُب خودت اسمشون رو انتخاب کن...فعلاً خداحافظ...مراقب خودت باش"
چانیول خندید و تلفن رو قطع کرد.روز بعد بکنا همراه با ته یون و با سر و صدای زیاد وارد اتاق شد.

"مال منه...مال منه...مال منه"

"چه خبره دختر؟گوشهام کَر شد!"
بکهیون با خنده گفت.

"ددی...ببخشید ولی اینبار نوبته منه باید اسمشون رو انتخاب کنم"

"آه...چرا احساس میکنم هیچکس من رو دوست نداره؟اسمت رو هم دفعه قبل ددی انتخاب کرد و حالا هم تو..."

The Fall Of Angel(Chanbaek Ver)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora