قسمت 11

176 51 7
                                    

یه هفته از زمانی که چانیول بکهیون رو به یاد آورده بود میگذشت.اون همچنان اسمی که توی قدیم به بکهیون میداد رو به زبون میآورد.
بکهیون صبح زود به بیمارستان روانی میرفت و شب برمیگشت خونه.اون حالا میتونست چانیول رو توی خونه تنها بگذاره چون چان میدونست که بکهیون قراره شب برگرده پیشش.

بکهیون کل روز مثل احمقها با خودش لبخند میزد و هر روز که چانیول میبوسیدش گونه هاش مثل گل رُز سرخ میشد.
کریس تقریباً فراموش شده بود.نه اینکه توی ذهن بکهیون نباشه بلکه به این خاطر که قرار بود بکهیون با ریختن یه نقشه عالی بدجور ازش انتقام بگیره.
انتقام دیوونه کردن چانِ بیگناه و دوست داشتنیش ولی اول از همه باید اون هیولا رو از وجود عشقش پاک میکرد.
یه روز خسته کننده دیگه برای بکهیون با بیمارهای روانی بود.
دکتر زیبا خودش رو به سختی توی خونه رسوند.خونه در تاریکی فرو رفته بود در نتیجه اون به آرومی طبقه بالا رفت و چانیول رو دید که بدون لباس با موهای خیس خوابش برده.بکهیون همراه با خنده های ریز میرفت تا دوش بگیره.
وقتی دوش گرفتنش تموم شد باکسر مشکی و تیشِرت بزرگش رو پوشید و خودش رو به چانیول که خوابیده بود رسوند و بغلش کرد.
اون لبهای چانیول رو بوسید و باعث شد چشمهاش رو باز کنه.

"هِی..."
بکهیون به شیرینی زیر لب زمزمه کرد.

"هِی بکی"
چانیول لبخند میزد و به آرومی دستش رو روی کمر بکهیون بالا و پایین میکرد.

"تموم روزت بدون من چطور بود؟"
بکهیون کنار گوشش زمزمه کرد.

"دلم برات خیلی تنگ شده بود"
چانیول وضعیتش رو تغییر داد.بکهیون رو زیر خودش کشید و روش قرار گرفت.

"بوی خوبی میدی"
چانیول زمزمه کرد و لبهاش رو به لبهای بکهیون کوبید.بکهیون قبل از اینکه توی بوسه غرق بشه بخاطر شوک ناشی از این حرکت ناگهانی فریاد کوچیکی زد.
چانیول لب پایین بکهیون رو به آرومی گاز گرفت و اون با باز کردن دهنش مشتاقانه اجازه داد زبون خیسِ چانیول داخل دهنش رو کشف کنه.
چانیول لبش رو رها کرد.اون به سمت چونه بکهیون رفت و اونجا رو گاز گرفت و کمی از پوست سفیدش رو مکید.یه ردِ لاو مارک بنفش رنگ جای مکیده شده رو گرفت.چانیول جایی که نقطه ضعف بکهیون بود رو مکید و بوسید و باعث شد ناله کوچیکی از دهنش خارج بشه.
پوست نرم گردن پسر ریز اندام اونقدر شیرین بود که تا ابد میتونست توسط دندون ها و لب های مشتاق چان بلعیده بشه.

"آههه...چانی"
صدای فرشته مانندش برای چانیول مثل موسیقی بود.
بدون حرف لب هاش رو از گردن تا ترقوش پایین تر برد،یقه ی تیشرت مشکی رنگ رو گرفت و کمی کشید اما وقتی متوجه شد نمیتونه به خواستش برسه اخم کوچیکی کرد،با دو تا دست یقه ی تیشرت رو گرفت و محکم که کشید که صدای بلندی ایجاد کرد!
صدای پاره شدن پارچه!چشم های بکهیون گرد شد و هینی کشید.

The Fall Of Angel(Chanbaek Ver)Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin