تهیونگ کوله اش و توی دستش جابه جا کرد و از کلاس بیرون رفت و با دیدن هوسوک که بیرون منتظرش بود لبخندی زد!
هوسوک لبخندی زد و کوله تهیونگ و ازش گرفت و با حس سنگینی کوله اخمی کرد!
:بچه تو با این کوله این ور اون ور میری؟نا سلامتی حامله ای!
تهیونگ دستش و جلو دهن هوسوک گذاشت!
+هیونگگگگگ هییششش!عهه
هوسوک پوفی کشید...
:دیگه اینقدر سنگینش نکن!
+باشه باشه چشم...
هوسوک خنده ای به کیوتی امگا کرد و موهای تهیونگ و به هم ریخت.
:جونگکوک کجاست؟
+رفت با پدرش صحبت کنه و بهش بگه که من امگام...و خب...جفتشم
(پسرم خبر نداری اون میدونه😔🤣)
•••
جونگکوک و جین و نامجون داخل پاساژ گشت میزدن که برای تولد تهیونگ سوپرایزش کنن...هوسوک هم باید سعی میکرد حواسش و پرت کنه و جیمین و یونگی هم داخل خونه پدر جونگکوک بودن و مشغول چیدمان برای سوپرایز تهیونگ بودن!
جین و نامجون نشسته بودن و به جونگکوکی که سرگردون توی مغازه پرسه میزد نگاه میکردن...
نامجون پوفی کشید و جین هم خمیازه...
:بهتر نیست کمکش کنیم؟
نامجون گفت و جین با تعجب سمتش چرخید!
:میشه بپرسم تا یه ربع پیش داشتیم چه غلطی میکردیم؟این بشر خیلی کم دارههه!هر چی انتخاب کردیم گفت نه!از لباس و کفش گرفته تا هر کوفت دیگه ای که بگی!من نمیدونم واقعا چی میخواد براش بگیره!
جین با عصبانیت گفت و نامجون سعی کرد امگاش و اروم کنه!
:خیلی خب خیلی خب...تو اگه قرار باشه برای تولد من چیزی بخری چی میخری؟
جین بدون لحظه ای فکر کردن گفت:
:به آکواریوم لابستر یا خرچنگ...چون دوست داری..
جین گفت و نگاهی به جونگکوک که با خستگی روی نیمکت نشسته بود کرد....
:بازم هیچی نخرید...
•••
جیمین مایع کیک و هم میزد و نگران به ساعت خیره شد...یک ساعت به خاطر ترافیک دیر تر رسیده بود و نگران بود کیکش به موقع آماده نشه...
یونگی فر و روشن کرده بود سمت دوست پسرش چرخید و آستین های لباس بافت کرم رنگش و بالا داد.
:بده من هم بزنم!تو برو به آقای جئون کمک کن!
جیمین نگاهی به یونگی کرد و در آخر سرش و تکون داد و سمت اتاق رفت...

YOU ARE READING
ᴛʀᴜꜱᴛ ᴍᴇ||ᴋᴠ
Fanfictionᴛʀᴜꜱᴛ ᴍᴇ: تهیونگ امگایی که جنسیت ثانویه اش و از دیگران مخفی میکنه و برای رفتن به دانشگاه مجبور میشه از خوابگاه استفاده کنه!خوابگاهی که برای الفا های مرده! حالا چه اتفاقی میوفته اگه گیر یک هم اتاقی مزخرف بیوفته؟ Couple:Kookv Side couple:Namjin-Yonmi...