اون شب به خوبی گذشت و همگی به اتاقشون برگشته بودن و تهیونگ و جونگکوک بعد از مرتب کردن خونه پدر جونگکوک قرار بود برن خوابگاه.
پدر و مادر تهیونگ خوابیده بودن و تهیونگ هم خوراکی های اضافه و جمع میکرد و جونگکوک هم مثل همیشه مشغول جا به جا کردن و خشک کردن ظرف ها بود...
جونگکوک بعد از تموم کردن ظرف ها سمت تهیونگ رفت و وقتی دید کار تهیونگ هم تقریبا تمومه اون و سمتش خودش چرخوند!
_امشب و دوست داشتی؟
تهیونگ لبخند مستطیلی ای زد و اره ای گفت!بهترین شب زندگیش بود!
+خیلی بهم خوش گذشت...اما خواهشا دفعه بعد اینقدر نگرانم نکن!
تهیونگ گفت و دستاش و دور گردن جونگکوک پیچید...جونگکوک تهیونگ و بلند کرد و روی کانتر نشوندش و سرش و داخل گردن امگا فرو کرد.
تهیونگ رایحه آلفا و وارد ریه هاش کرد و با حس بوسه های نرم جونگکوک روی گردنش چشماش و بست و سرش و کج کرد تا فضای بیشتری به جونگکوک بده!
جونگکوک بعد از چند تا بوسه دیگه بالاخره از امگا دل کند و نگاهی به دور و بر کرد._بهتره بریم...
تهیونگ هم سری تکون داد و به کمک جونگکوک از کانتر پایین اومد..
•••
تهیونگ و جونگکوک توی سالون نشسته بودن منتظر بودن تا نوبتشون بشه...
دل تو دلشون نبود برای اینکه جنسیت بچشون و متوجه بشن!
تهیونگ ذوق زده پاهاش و بالا و پایین کرد و به جونگکوک نگاه کرد!
+به نظرت دختره یا پسر؟
جونگکوک بدون لحظه ای فکر کردن جواب داد...
_مگه مهمه؟تنها چیزی که برام مهمه اینکه سالم باشین!
تهیونگ دستش و روی قلبش گذاشت!+اوه کوکی...این خیلی شیرین بود ولی بهم بگو فکر میکنی جنسیتش چیه؟
جونگکوک کمی فکر کرد و ابروش و بالا انداخت.
_پسر!وقتی هم بزرگ بشه باهاش بسکتبال بازی میکنم!
تهیونگ خنده ای کرد!
+یک پسر کیوت!
_با موهای فرفری!
+و دندونای خرگوشی!
با شنیدن اسمشون از رویای شیرین و کوچولوشون بیرون اومدن و داخل اتاق شدن.
•••
زن با چیزی که داخل مانیتور دید لبخندی زد!
:خب...فکر میکنین جنسیتش چیه؟
![](https://img.wattpad.com/cover/298511119-288-k359546.jpg)
YOU ARE READING
ᴛʀᴜꜱᴛ ᴍᴇ||ᴋᴠ
Fanfictionᴛʀᴜꜱᴛ ᴍᴇ: تهیونگ امگایی که جنسیت ثانویه اش و از دیگران مخفی میکنه و برای رفتن به دانشگاه مجبور میشه از خوابگاه استفاده کنه!خوابگاهی که برای الفا های مرده! حالا چه اتفاقی میوفته اگه گیر یک هم اتاقی مزخرف بیوفته؟ Couple:Kookv Side couple:Namjin-Yonmi...