پارت دوم اولین دیدار

452 117 15
                                    

اولین دیدار

"از فردا ساعت ۷ و نیم باید کارت بزنید و توی شرکت باشید" منشی لین دو تا کارت جلوی پسرا گذاشت: "فردا صبح همینجا میبینمتون"

چنگ و ووشیان از شرکت خارج شدن و به طرف پارکینگ رفتن. تا رسیدن به ماشین حتی یه کلمه هم حرف نزدن.

ووشیان سوئیچ رو به چنگ داد: "تو رانندگی کن..." توی ماشین نشست و دوباره ساکت شد.

چنگ سوار شد و ماشین رو روشن کرد: "هی چیزی شده؟ از بعد دیدن رئیس شرکت و مدیر لان رفتارت عوض شده... اتفاقی افتاده؟"

ووشیان سر تکون داد: "نه... یعنی... آره یه چیزی هست" نفس عمیقی کشید: "نمیتونم از تو پنهان کنم... راستش... راستش..."

چنگ چشمهاشو تو حدقه چرخوند: "راستش چی؟ بگو دیگه دیوونم کردی"

ووشیان نگاهش رو به دستاش دوخت و با حالتی گرفته گفت: "من مدیر لان رو میشناسم...!"

چنگ پوزخند زد: "خوب این که طبیعیه، بایدم بشناسیش، این دوتا برادر و شرکتشون خیلی معروفه"

ووشیان با صدای آهسته ای گفت: "نه... این شناختن فرق میکنه "

چنگ ابرویی بالا داد: "منظورت چیه وی ووشیان!"

ووشیان نگاهی به صورت چنگ انداخت: "روز مراسم سالگرد پدر و مادرم یادته که بدون تو رفتم کلوپ طاووس طلایی؟"

دوهفته قبل

کلوپ طاووس طلایی...

"هی ارباب وی! بازم میخوای مشروب بخوری؟" شوان یو همینطور که گیلاس ویسکی رو روی پیشخون گذاشت، به طرف ووشیان خم شد: "ولی تو که مست نمیشی..." توی گوشش زمزمه کرد: "من یه چیزی دارم که بهت کمک میکنه همه چیزو فراموش کنی. فقط برادرام نباید بفهمن وگرنه پوستمو زنده زنده میکنن"

ووشیان لبخند کجی زد و گفت: "تو هنوزم مواد میزنی؟ لعنتی میدونی اگه کسی بفهمه تمام شهرتت از بین میره؟"

شوان یو اخمی کرد: "کی قراره بفهمه؟ درضمن این مواد نیست... فقط یه قرصه کمک میکنه واسه امشب همه چیزو فراموش کنی... اعتياد آورم نیست"

ووشیان نگاهی به لیوان ویسکی که تو دستش بود کرد، با خودش فکر کرد 《چه اشکالی داره، یه بار که نمیکشتش》همونطور که به لیوانش زل زده بود گفت: "باشه... امتحانش میکنم"

شوان یو خندید و قرصی که توی دستش بود داخل لیوان ووشیان انداخت: "وقتی حل شد بخورش... بزار امشب تمام غمهات فراری بشن" و شروع کرد به خندیدن.

ووشیان لیوانش رو تکون داد تا قرص سریعتر داخل ویسکی حل بشه، بعد یه نفس محتویات داخل لیوان رو سر کشید.

"هی ووشیان بیا یکم خوش بگذرونیم " شوان یو دست ووشیان رو گرفت داخل پیست رقص برد.

سرم داره گیج میره، ولی حسشو دوست دارم. باید زودتر از اینا امتحانش میکردم

crossroads fate / چهارراه سرنوشتWhere stories live. Discover now