" پارت 19 : قول "
2022.05.26
ایتالیا/بار حومه شهر/ساعت 23:45
کل بدنش از درد میلرزید...درد لگنش امونشو بریده بود، ولی درد قلبش چی؟! اونقدری بود که باعث اشکی شدن چشمای پسر بشه...
جین به نامجونی که دختر رو میبوسید و به خودش فشارش میداد چشم دوخته بود...اون رو با جین اشتباه گرفته بود، مگه نه؟
با کشیده شدن دختر توسط نامجون به گوشهی دیگه بار،جین صدای شکستن قلبش رو شنید، قلبی که بار ها توسط پدر و برادرش شکسته بود...ولی اینبار دردناک تر بود و گلوشو چنگ مینداخت...
نفس های جین سنگین شده بود و ریه هاش برای ذرهای اکسیژن دست و پا میزدن...باید از اونجا میرفت، اگه یکم دیگه اونجا میموند خفه میشد...
خودشو سریع از در بیرون انداخت که محکم با زمین رو به روی بار برخورد کرد...
مرد محافظ که فکر کرد دوباره یکی از آدم های اونجا زیادی مست کرده و به این حال و روز افتاده، طبق معمول از سرجاش تکون نخورد و به کمکش نرفت.
جین اما روی زمین سرد افتاده بود و خودشو بغل کرده بود:" # اشکالی نداره جین، آروم باش، آروم!" و سعی میکرد خودشو آروم کنه.
از طرفی درد قلبش و از طرف دیگه خونی که دوباره از بین پاهاش جاری شده بود کاری میکرد که پسر بخواد چشم هاشو ببنده و دیگه بیدار نشه...
پس همین کار رو هم کرد...
••••••••••••••••••••
دانشگاه هنر و موسیقی سئول/خوابگاه شماره 17/اتاق 6 شمالی/ساعت 09:15 صبح
جونگ کوک با عجله گوشیشو توی جیب شلوارش گذاشت و از اتاق بیرون زد:" × لعنت بهت مین، لعنت بهت مین، لعنت بهههت مین!"
" ¥ جونگ کوووک؟" سان از پشت صداش کرد که جونگ کوک به سمتش چرخید.
" ¥ داری میری پیش جیمین؟"
چشم های جونگ کوک گرد شد:" × تو میدونی کجاست؟!!!"" ¥ بردنش بیمارستان دیگه، مگه نه؟"
جونگ کوک با ترس پرسید:" × بیمارستان؟ "" ¥ آره، بعد اینکه حالش بد شد چند نفر از کارکنای دانشگاه بردنش...من خودم چیزی ندیدم،بعضی از بچه ها اینجور میگن"
جونگ کوک به پیشونیش کوبید:" × بیمارستان؟ واقعا؟!!احمق ها،اصلا از کی تا حالا وقتی حال یکی بد میشه به اورژانس زنگ نمیزنن و کارکنای دانشگاه میبرنش، هااان؟!! "سر سان داد زد.
" ¥ باشه حالا چرا قاطی میکنی، اتفاقی افتاده؟ "
جونگ کوک برگشت و با تمام سرعت به سمت خروجی دانشگاه دوید و بلند جواب سان رو داد:" × امیدوار باش نیوفتاده باشه! "
ESTÁS LEYENDO
𝗕𝗔𝗖𝗜𝗔𝗠𝗜 | ɴᴀᴍᴊɪɴ | ᴄᴏᴍᴘʟᴇᴛᴇ
Fanfic[ کامل شده ] [ فصل اول ] « - پسر زیبایی دارید قربان،خیلی مراقبش باشید » • « - Sei proprio carina (تو خیلی زیبایی) کیم! » • « - Baciami(باچامی)! » • « - پس این زیباترین گناه من بود،" تو " زیباترین گناه منی... » • عشق؟ خب...وابستهات میکنه,ضعیفت میک...