" پارت 11 : اجازه هست؟ "
2022.06.25
دانشگاه هنر و موسیقی سئول/خوابگاه شماره 17/اتاق 6 شمالی/ساعت 18:15 بعد از ظهر
" ~ چته جئون؟ تو راه پله ها چی کارت کردن به این حال و روز افتادی؟ هان؟" جیمین همینطور که به جونگ کوک رنگ پریده چشم دوخته بود پرسید.
جونگ کوک به گوشهای زل زده بود که یکدفعه شروع کرد :" × عاایش،حتما اشتباه دیدم، آره...امکان نداره، حتما اشتباه گرفتم!"
جیمین با کف دستش به پیشونیش کوبید:" ~ چه خووووب، خُل شد! "
جونگ کوک به پهلوی جیمین کوبید:" × من خل شدم؟ آره، خل شدم از دست تو،سر یه کتاب زپرتی ببین چه مصیبت ها که نکشیدم!!"
" ~ وادفاک جئون، دو سه کلمه سر و کله زدن با یه پیرمرد مصیبت حساب میشه؟ "
" × هوووف!" جونگ کوک همینطور که غر میزد خودشو روی تخت انداخت و پتو رو روی سرش کشید.
••••••••••••••••••••
عمارت جشن تولد یونگی/ساعت 18:45
" ✫ مطمئنی هیچ خبری نیست؟ حتمااا؟! ببین فقط یه تار مو، فقط یه تار موی لعنتی از سر برادرم تو این چند روز کم بشه بلایی به سرت میارم که دیگه اسمت هم یادت نیاد، فهمیدددی؟!!" یونگی گوشهای از سالن وایساده بود و سر فرد پشت تلفن داد میزد که دست هان سون روی شونه اش نشست.
" - یونگیا،همه دارن تو رو نگاه میکنن،صداتو بیار پایین تر، چی شده؟!"
یونگی با حرص تلفن رو قطع کرد و "عوضی ای زیر لب گفت و سمت هان سون چرخید :" ✫ حرومزاده ها میگن هیچ خبری دور و اطراف ویلای جین نیست..."
" - خب کجاش بَده؟ "
" ✫ تو نمیفهمی،کیم بچه نیست که به این راحتیا گول بخوره،مطمئنم زودتر از ما فهمیده جین قراره بره ویلاش... الان هم گل و بلبل بودن وضعیت خوب نیست،اصلا خوب نیست...میخواد بازیمون بده!"هان سون همینطور که بازوی یونگی رو میگرفت و به سمت جمعیت میکشوند شروع کرد:" - یونگیا، تو دیگه زیادی بدبین شدی،فقط یه گلوله بود دیگه، برادرشو نکشتی که،محاله کیم بخاطر یه گلوله این همه وقتشو هدر بده"
یونگی نیشخندی زد و تو دلش پیر خرفتی نثار پدرش کرد.
با نزدیک شدنشون به مهمون ها، همه یکی یکی جلو اومدن تا تولد یونگی رو بهش تبریک بگن.
"␈ تولدت مبارک باشه کیم یونگی " نام سوک بهشون ملحق شد.
" - اوه، نام، خوشحالم میبینمت" هان سون گفت و با نام دست داد.
"␈ منم همینطور قربان"
" - چطوره یه نوشیدنی بخوریم، نه؟"
" ␈ باعث افتخاره"
ŞİMDİ OKUDUĞUN
𝗕𝗔𝗖𝗜𝗔𝗠𝗜 | ɴᴀᴍᴊɪɴ | ᴄᴏᴍᴘʟᴇᴛᴇ
Hayran Kurgu[ کامل شده ] [ فصل اول ] « - پسر زیبایی دارید قربان،خیلی مراقبش باشید » • « - Sei proprio carina (تو خیلی زیبایی) کیم! » • « - Baciami(باچامی)! » • « - پس این زیباترین گناه من بود،" تو " زیباترین گناه منی... » • عشق؟ خب...وابستهات میکنه,ضعیفت میک...